چندروز دیگر سال 87 تمام می شود و سال نو از راه می رسد و چقدر زود سالها می آیند و میروند .
خیابانها شلوغ , مغازه ها و پاساژها پر از مشتری , ماهی های قرمز در کنار پیاده رو ها مادران مشغول خانه تکانی و .... بهار می آید و امسال,پارسال می شود و سال آینده امسال و من و تو در کنار سفره هفت سین دست بر دعا و با دلی پر از آرزو و امید
چقدر منتظر سال نو هستید؟
چقدر آرزوهایی که سر سفره 87 داشتید بر آورده شده؟
چقدر بدست آوردین ,چقدر از دست دادین؟
چقدر خندیدین ,چقدر گریستین؟
چقدر رفتین, چقدر آمدین؟
چقدر ناراحت شدین , چقدر ناراحت کردین؟
چقدر رفتین بر نوک قله ,چقدر پرت شدین ته دره؟
چقدر کمک کردین, چقدر بی تفاوت بودین؟
چقدر توجه کردین , چقدر مورد توجه قرار گرفتین؟
چقدر بخشیدین, چقدر مورد بخشش قرار گرفتین؟
چقدر دروغ گفتی, چقدر دروغ بهت گفتن؟
چقدر انتظار کشیدی, چقدر منتظرت بودن؟
چقدر خواهش کردی , چقدر ازت خواهش کردن؟
چقدر تغییر دادی, چقدر تغییرت دادن؟
چقدر ساختی, چقدر خراب کردی؟
چقدر یاد گرفتی,چقدر یاد دادی؟
چقدر................................؟
چقدر................................؟
چقدر................................؟
چقدر................................؟
.
.
.
.
چقدر انسان بودین؟
چقدر به روانشناسان اعتماد دارید؟
من اصلا به این جماعت اعتماد ندارم و مشکلات اساسی با این گروه دارم. چون آنها خیلی زیادی خودشون قبول دارند و فکر می کنند طرفی که داره باهاشون صحبت می کند هیچ چیز را نمی فهمد و هیچ توانایی برای انجام کاری ندارد . این مشاورین مثلا روان شناس فکر می کنند آنها آدم هایی متفاوت هستند. آنها بر اساس یک سری قانون های ثابت در مورد افراد اظهار نظر می کنند در صورتیکه شاید خیلی مشکلات در ظاهر مثل هم باشند ولی در جزئیات اختلافهای اساسی دارند. آنها به جای اینکه فرصت حرف زدن به طرف مقابل بدهند خودشون سخنرانی می کنند چون اصولا این گروه حرف زدن اونم با کلمات ادبی را خیلی دوست دارند . بزرگترین ویژگی این گروه این است که اصلا به حرف های طرف مقابل اعتماد ندارند چون آنها غیر از خودشون کسی را قبول ندارند .
به نظر من آنها مثل من وشما دانشجو بودند یکسری واحد درسی را گذرانده اند . بعضی درس ها را افتاده اند , از بعضی از درسها نمرات ناپلئونی گرفتند و هیچ دلیلی وجود دارد که من راه و روش زندگیم را به آنها بسپارم و فکر کنم حلال مشکلاتم در دستورات و حرفهای آنها وجود دارد. با راهنمایی گرفتن مخالف نیستم ولی انسان از کسی راهنمایی می خواهد که او را بشناسد و موفقیت را در زندگی او مشاهده کرده باشد . خود آدم بهترین فرد برای حل مشکلاتش می باشد چون خودش به تمام لایه های درونی زندگیش واقف می باشد .
بعضی چیزها به دلیل خاطره ای که با آن داری برای تو زیباترین می شوند. و من به همین علت این شعر شهریار قنبری را می ستایم .
اولین بار اولین یار
اولین دل دل دیدار
اولین تب اولین شب
سرفه های خشک سیگار
زنگ اخر زنگ غیبت
وقت خوب سینما بود
زنگ نور و زنگ سایه
امتحان بوسه ها بود
اولین بار اولین بار
اخرین فرصت ما بود
بهترین جای ترانه
بهترین جای صدا بود
اولین بار اولین یار
کشف طعم بوسه ی تو
مثل کشف یخ و آتش
کشف بیمرگی و ایثار
کشف گستاخی آرش
اولین دروغ ساده
اولین شک بی اراده
وحشت سر رفتن از عشق
گریه های سر نداده
اولین بار اولین یار
اولین نامه ی کوتاه
درشبی ساکت و سیاه
خطی از دلواپسی ها
از من و تو تاخود ماه
اولین بغض حسادت
کنج دنج شب عادت
بستری از درد و هذیان
تا ضیافت تا عیادت
اولین بار اولین بار
اخرین فرصت ما بود
بهترین جای ترانه
بهترین جای صدا بود
اولین بار اولین یار
کشف طعم بوسه ی تو
مثل کشف یخ و آتش
کشف بیمرگی و ایثار
کشف گستاخی آرش
اولین دروغ ساده
اولین شک بی اراده
وحشت سر رفتن از عشق
گریه های سر نداده
اولین بار اولین یار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
پ ن : عشق ها می میرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جا می ماند.
چندی از دوستان با خواندن پست قبلی من دلشان راضی نشد که کامنت بگذارنند و پیام مستقیم گذاشتند. بعضی به این پست اعتراض کردند بعضی از این پست تشکر کردند ولی هردو گروه اشتباه کردندچون:
منظور من این نبود که خانمها این مشکل را دارا می باشند و آقایون هیچ مشکلی ندارند یا اینکه خانمها نمی توانند کار کنند چون آنچه که من بیان کردم مشکل یا اشتباه خانمها نبود فقط ویژگی خانمهاست و این ویژگی سبب نمی شود که بعضی از دوستان بل بگیرندو نظر بدهند که چرا کارها به دست خانمها سپرده می شوند و اصلا یک زن نباید کاری در جامعه داشته باشد. به عرض این دوستان می رسانم در ابتدا دید خود را باز کنند وبعد اظهارنظر کنند و هم بدانند که همین ویژگی ما خانمها سبب میشود تا به جای آنکه با مشکلات خود را وفق دهیم , درصدد حل آن برآییم. و به آن دسته از دوستان که عقیده دارند که خودم هم یک خانم هستم باید خانمها رابیشتر تحویل بگیرم یا حداقل خودم را تحویل بگیرم یا اینکه با این پست به جامعه زنان اهانت کردم , می رسانم ما باید واقع بین باشیم و با تعصب بیجا در مورد چیزی , سعی در مخفی کردن کردن مشکلات آن نباشیم.
با اینکه خودم یک خانم محترم هستم ولی در بعضی موقع ها با خانم های محترم مشکل فراوان دارم.
ما خانم های محترم از همان روز اول دانشگاه که برای انتخاب واحد میاییم تا آخرین روز به همه چیز گیر میدهیم به ساعت هایی که دروس را ارائه دادند به استادها به کلاسهایی که برامون انتخاب کردند به تاریخ های امتحانات به همه چیز اولین نفر ها هستیم که به دانشگاه اومدیم و آخرینها خارج می شویم. ولی آقایون را میبینم که فقط انتخاب واحد می کنند و بعد هم میروند . این رفتارها را در طول سال هم می بینم که آقایون سر ساعت کلاس می آیند ووقتی کلاس هم تمام میشود می روند کار به هیچ چیز ندارند ولی ما خانم ها دائم در حال تلاطم هستیم یا پیش مدیر گروه یا پیش رئیس دانشگاه یا پیش معاون یا پیش خانم فلانی یا آقای فلانی.
وقتی وارد جایی میشوم که خانم پشت میز نشسته در بیشتر مواقع مطمئنم که کارم درست نمیشود و یه درگیری پیش میاد. چون اون خانم محترم تصمیم گرفتند که جز به جز قانون و مقرات را عمل کنند و برای تو تا زمانی همه مدارک و آنچه که لازم باشد در اختیار نداشته باشید کوچکترین قدمی بر نداشته باشند و اگر قبلا یه مشکلی با آن خانم محترم داشتیدکه دیگر هیچ ولی وقتی یک اقا در پشت میز باشد کار تورا به شرط آنکه بعدا(1ساعت دیگر یا یک روز دیگر) برایش آنچه که لازم باشد را بیاری انجام میدهد.
ولی بارها اتفاق افتاده که وقتی به آقای پاسخگو میگویم که بیرون می ایستم ووقتی تاکسی بیاید مرا می بیند, اون قبول میکند و با آدرس ناقص تاکسی را می فرستد.
لباسم باید این طور باشه. رنگ لباس و کفش و لاک ناخن و سایه ی پشت چشمم باید ست باشند. این لباس برای مهمونی شب و این لباس برای مهمونی های عصرونه و...........
به قول ناپلئون میدان امتحان از هر میدان جنگی سخت تر است.به نظر من یکی از سخت ترین لحظات زندگی , دوره امتحانات و یکی از شیرین ترین لحظات , دوره ی تعطیلات بعد از امتحانات می باشد چون دوباره می توانی صبح را بخوابی , شب را به انجام کارهایی که دوست داری بگذرونی و نگران این نباشی که قرار است صبح زود بیدار شوی .بعد از 3 هفته توانستم امشب با خیال راحت 90 را ببینم کتابی غیر از کتاب های درسی بخوانم وبلاگم را آپ کنم و به مهمانی برم.به هر حال بهترین چیز این دنیا گذر زمان می باشد هرچیز با هر سختی که دارد می گذرد.
در این چند سال اخیر شاهد مشکلات مربوط به مهریه بودیم که خانمها در هنگام طلاق مهریه های خود را به اجرا می گذاشتند البته در بعضی از مواقع حق با آنها بود ودر بعضی مواقع این کار تبدیل به تیغ زنی آقایون شده بود.چند روزی هست خبرهای عجیب تر می شنوم آقایونی که پولهای کلان میگیرند تا طلاق بدهند. دختر جوان و بسیار زیبایی می شناسم که زیباییش زبان زد بود بعد از اتمام دبیرستان عقد کرد تعریف می کرد همسرش سه روز بعد از عقد شروع به بداخلاقی کرده آنقدر بد اخلاق می باشد که زندگی با آن غیر ممکن و هرچه خانواده ها تلاش کردند این آقا تغییر نکرده و حال این آقای بد اخلاق اعلام کرده که 20 میلیون میگیرد تا طلاق بدهد. شبیه همین مورد برای افراد دیگر هم اتفاق افتاده که خانواده دختر برای آزادسازی فرزندش مجبور به پرداخت میلیونها پول شده.
وقتی در کشور ما قانون جدیدی می خواهد اعمال شود و این قانون هم به جای خدمت رسانی به مردم در راستای به شیشه کردن خون مردم باشد سریع در خبر رسانه ملی ما گزارشی از کشورهای پیشرفته و اکثریت غربی پخش می شود که در آنجااین قانون سالهاست که اعمال می شود.
مانند قانون مالیات بر افزونه که هر چند شب یکبار گزارشی از کشورهای انگلیس و ایتالیاو.. پخش می شود که در آنجا در مورد کوچکترین چیز این قانون اعمال می شود.ولی دولتمردان ما این فکر را نمی کنند که مردم هرسال علاوه بر کلی مالیات و عوارض و... مالیات اسلامی هم پرداخت می کنند و هم اینکه درآمدوسیستم کشور ما باآن کشورها کلی فرق دارد.
وقتی هم درمورد گرانیها از آنها سوال میشود
, می گویند علت این گرانیهای مربوط به داخل نمی شود این محصولات در تمام دنیا گران شده و گزارشی از گرانی های موجود و نارضایتی مردم در دنیا از سیما پخش می شود.در حاشیه نمایشگاه لوازم خانگی وقتی از وزیر سوال می شود که چرا وقتی قیمت جهانی این محصولات کاهش یافته ولی قیمت این محصولات در کشور ما تغییر نکرده در جواب می گوید سیستم ما کلا مستقل از آنها می باشد و سود و زیانش در کشور ما تاثیر نمی گذارد.
چند سالی بود در این موقع ها شبها از تلویزیون برنامه طنز پخش میشد ولی امسال خبری ازش نیست .
قبول دارم بعضی از طنز ها کلیشه شده بود و از نظر داستان و کارگردانی ضعیف بود ولی گاهی اوقات باعث می شد بعد از مدتها بخندی.
شبکه 1 که برنامه هایش بیشتر در راستای هفته دفاع مقدس , هفته بسیج , هفته سپاه و پاسدار و ارتش و اقدامات دولت نهم می باشد. شبکه 2 هم تاحالا چیزی ازش ندیدم و یک سریال خوب داشت که تمام شد شبکه 3 هم که اگر پخش مستقیم و برنامه 90 را نداشت یکی از مزخرفترین شبکه ها بود و شبکه خبر هم بیشتر خبرهایش از فلسطین و عراق و بحران اقتصادی غرب و بدبخت نشان دادن امریکا می باشد بهترین برنامه ای که می شود در این روزها پیدا کرد برنامه دوقدم مانده به صبح با اجرای بسیار زیبای صالح اعلا می باشد.
مدت طولانی می باشد که سریال پرستاران از شبکه یک سیما پخش می شود و علاقه مندان زیادی هم دارد. آنچه که موجب شد من این پست را به این سریال اختصاص بدهم روابط بین افراد در آن می باشد.
در آن بیمارستان نظم حکم فرما می باشد هرکس وظیفه خود را انجام میدهد افراد بیشتر در مقابل یکدیگر حرف می زنند تا در پشت سر یکشرایطی که در بیرون از بیمارستان دارند به داخل بیمارستان وارد نمی شود و همه از احترام خاصی برخوردارند.
اگر می خواهید این سریال زیبا را کامل و دقیق دنبال کنید به www.australiantelevision.net مراجعه کنید . در این سایت داستان ها همراه با عکس موجود می باشد. وقتی داستانها را می خوانید متوجه می شوید در بعضی از مواقع داستان ها در تلویزیون ما تغییر کرده مثل قسمتی که در هر هفته پیش پخش شد آن زن اصلا انگشت پای شوهرش را قطع نکرده , جایی را قطع کرده بود که همسرش نتواند دوباره ازدواج کند.
نکته جالب توجه برای من رابطه شارلوت و وینسنت می باشد که در تلویزیون ما اصلا به آن اشاره نکرده.
شارلوت و وینسنت زن و شوهر بودند و از هم جدا شدند.علت جدایی هم این بوه که شارلوت همجنسگرا می شود. وینسنت خیلی سعی میکند که او را از این کار صرف نظر کند ولی شارلوت با علاقه ای هم که به وینسنت داشته حاضر نمی شود که این کار را رها کند و آنها با توافق یکدیگر از هم جدا می شوند.
نکته در اینجا می باشد که آنها در کنار همدیگر بدون اینکه مشکلی داشته باشند و هم اینکه مشکلی برایشان به وجود بیاید مشغول کار هستند. در قسمتهای پیشین دیدیم که وقتی برای وینسنت مشکلی پیش آمده بود شارلوت تمام تلاشش را برای حل آن کرد و تنها کسی بود که به همراه او به دادگاه رفت . شارلوت و وینسنت در بین همکاران خود دارای احترام هستند هیچ کس در مورد زندگی و ارتباطشون حرف نمی زند یعنی خبری از پچ پچهای معروف خودمان نیست و هیچ کس در مورد آنها قضاوت نمی کند.
به نظر شما اگر این فیلم ایرانی بود نویسنده ارتباط آنها را چطور می نوشت؟
البته فیلم ها ناشی از فرهنگ آن جامعه می باشد.
موسیقی وبلاگ
اشتراک در وبلاگ
موسیقی وبلاگ