سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صبا

 

از خبر ضرار ابن ضمره ضبابی(که از خواص و نیکان اصحاب امام علیه اسلام) است که هنگامی که نزد معاویه آمد و معاویه از امیر المومنین علیه السلام از او پرسید گفت: گواهی میدهم که در بعضی از جاها ئیکه عبادت می کرد دیدم او را هنگامیکه شب پرده های تاریکی گسترده و آنحضرت در محراب عبادت ایستاده ریش خویش در دست گرفته می پیچد مانند پیچیدن مار گزیده و گریه می کرد مانند گریه کردن اندوه رسیده و در مورد دنیا می فرمود:

ای دنیا ای دنیا از من یگذر آیا برای فریب خود را به من عرضه می کنی و می نمایی؟ یا بمن شوق داشته مراخواهانی؟ نزدیک مباد هنگام (فریب) تو, و چه دور است آرزوی تو!دیگری ا به فریب که مرا به تو نیازی نیست و ترا سه بار طلاق گفته ام (از تو چشم پوشیده ام) که در آن بازگشت نیست پس زندگانی تو کوتاه و اهمیت تو اندک و آرزوی تو پست است. آه از کمی توشه (عبادت و بندگی ) و درازی راه و دوری سفر (آخرت)و سختی ورودگاه (قبر و برزخ و قیامت.) پس از این معاویه گریست و گفت: خا اباالحسن را رحمت کند چنین بود, ای ضرار اندوه و بر آنحضرت چگونه است ؟ گفت مانند اندوه زنیکه فرزندش را کنارش سر ببرند.

 منبع : نهج البلاغه

 

پی نوشت : وای بر من!


نوشته شده در  چهارشنبه 87/4/26ساعت  5:49 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

چند روز پیش فیلم سنتوری دیدم به کارگردانی داریوش مهرجویی و بازیگری گلشیفته فراهانی و بهرام رادان. چون فیلم از داریوش مهرجویی بود فکر می کردم فیلم خوبی باشد البته فیلم بد نبود ولی مثل همیشه فیلم یک موضوع تکراری داشت و وقتی ابتدای فیلم را میدیدی سریع روند فیلم را می فهمیدی و می توانستی داستان را حدس بزنی.

 داستان فیلم از این قرار بود بهرام رادان خانواده مذهبی و پولداری داشت و به زدن سنتور علاقه زیادی داشت و برای همین علاقه مجبور شده بود خانواده خودرا ترک کند و با گلشیفته که پیانو می زد ازدواج کرد وبعد به مشکلات مادی و کاری زیادی برخورد کردند , بهرام رادان معتاد شد گلشیفته مجبور بود کار کند و مخارج خانه واعتیاد او را در آورد و در آخر خسته شد از او جدا شد و ازدواج کرد و بعد هم بهرام رادان کارتون خواب شد و در آخر پدرش دلش به حالش سوخت , او را ترک داد و بعد در همان بیمارستانی که ترک کرده بود به بیماران  زدن سنتور یاد میداد.

تا به حال چند مورد فیلم با این موضوع دیده اید؟؟؟

در این چند ساله اخیر اکثریت فیلمها موضوع های تکراری دارد , فقط شاخ و برگ هاشون با هم فرق دارن.

سریالی که شبکه سه بنام ترانه ی مادری در حال پخش دارد هم مانند اکثریت فیلمها در ابتدا با یک راز خانوادگی آغاز می شود که صاحب راز دائم سعی در پنهان ماندن آن راز دارد و باید چند ماه صبر کنی تا بفهمی آن راز که موضوع اصلی داستان بوده چی بوده و بعد هم میفهمی که یک موضوع بسیار ساده ای بوده که نویسنده آن را به راز تبدیل کرده. 

مشکل دیگر فیلمهای ما این است که نویسندگان بیشتر به ظاهر فیلم می پردازند تا به موضوع اصلی . چند شب پیش فیلمی از شبکه دو پخش شد بنام پس از پایان. که این فیلم هم میخواست مشکلات یک زن بیوه را بگوید و هم اینکه زنان برای آسودگی در زندگی به مردان نیازمندن. البته زن بیوه این فیلم شوهرش را از دست نداده بود , فقط طلاق گرفته بود. در این فیلم این زن که نقش اول هم بود خانم شاغل و پولداری بود که یک آپارتمان در بالای شهر و یک ماشین مدل بالا داشت. من نمی دونم اگر این نویسنده سعی در نشان دادن مشکلات یک خانمی که باید بدون مرد زندگی کند داشته چرا یک خانم با این شرایط انتخاب کرده؟!!من فکر میکنم او بیشتر سعی داشته تا فیلم را با تصاویر و وسایل شیک و زیبا بگیره . مشکلات یک زن بیوه فقط پیدا شدن خواستگار و زیر زره بین رفتن او نیست که به این موضوعها بارها پرداخته شده. مشکلات یک زن بیوه می تواند اینها هم باشد: با فوت همسرش حقوق آنها قطع می شود , باید ثلث مال را صرف همسر از دست داده اش کند . ارث پدر و مادر و بچه ها را بدهد . چون همسر ته مانده خانه را به او نبخشیده  هیچ اختیاری در خانه ندارد هرکاری که می خواهد انجام بدهد باید از وارث اجازه بگیرد. هر جا می رود باید زودتر از همه برگردد تا افراد فکر نکنند خدایی ناکرده می خواهد آنجا بماند . و......

 ما بیشتر در فیلمهای مستند مثل دکتر غریب , شهریار, .... موفق هستیم که داستان آن وجود دارد و نیاز به آفریدن ندارد پس می توان نتیجه گرفت فیلم نامه مشکل اصلی فیلم های ایرانیست.

 

 


نوشته شده در  پنج شنبه 87/4/20ساعت  6:42 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

 خودم فتوشاپ کردم!!

 

دیشب که بارون اومد                  یارم لب بون اومد   

رفتم لبش ببوسم                   نازک بود و خون اومد

خونش چکید تو باغچه             یه دسته گل در اومد

رفتم گلش بچینم                       پرپر شد و ور اومد

رفتم پرپر بگیرم                       کفتر شد و هوا رفت

رفتم کفتر بگیرم                     آهو شد و صحرا رفت

رفتم آهو بگیرم                    ماهی شد و دریا رفت!

 

شعر بالا از "نوشته های پراکنده" صادق هدایت هست. کسانی که اعتقاد دارند نوشته های صادق هدایت اثراتی چون یأس و نومیدی دارد و او از ابتدا فرد ناامیدی بوده من به آنها اعلام می کنم که شما اصلا صادق هدایت را نمی شناسید و یا نوشته های او را نمی فهمید.

به دوستان پیشنهاد می کنم کتاب سه قطره خون او را بخونید.

 


نوشته شده در  چهارشنبه 87/4/12ساعت  1:38 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

انتظار و ایستادن برای خرید شیر یارانه ای

 

وقتی صبح (محدوده 6 تا 8) از خانه بیرون می روی در خیابانها شاهد صفهای طولانی هستی که مردم برای خریدن شیر در آن ایستاده اند. در این صفها گاهی پیرمرد و پیرزنهایی می بینی که توان ایستادن ندارند و نشسته منتظر می مانند و یا بچه هایی با چشم های خواب آلود منتظرند تا نوبتشون برسه. حدودا باید 1ساعت شاید بیشتر وقت صرف کنی تا بتونی شیر یارانه بخری گاهی اوقات هم که این همه وقت صرف کردی شیر تمام می شود و باید یا بدون شیر برگردی یا شیر آزاد بخری.

برای اینکه شیر که برای سلامتی خیلی مهم است و به نظر یکی از مهم ترین مواد غذایی به شمار می آید بیشتر باشد یارانه مواد شوینده که از نظر آنها لابد مواد شوینده خیلی مورد استفاده قرار نمی گیرد و آب شهرهای ما آنقدر خوب است که خیلی نیاز به مواد شوینده ندارد و همینطوری پاک کننده است برداشتند و به شیر اختصاص دادند.
در همین راستا از شنبه شیر از 200 به 250 تومان ارتقاء یافت تا مردم بتوانند راحت تر شیر بخرنند!!!!!!

خودم از رسانه ملی شندیم که لبنیات پر مصرف مثل شیر پنیر و ماست ساده گران نخواهد شد و لبنیاتی مانند ماست های پرچربی , ماست و پنیر خامه ای و ... تغییر قیمت دارند.

 نمی دونم شاید به این نتیجه رسیدن شیر هم خیلی پر مصرف نیست و یا ضرورتی ندارد عامه مردم آن را استفاده کند  !!!!

 

 


نوشته شده در  دوشنبه 87/4/3ساعت  1:25 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کلاه قرمزی
سفره هفت سین ما
[عناوین آرشیوشده]

?????هر کی نیاد ضرر کرده?????