اینکه من یک ایرانی آریایی هستم .
اینکه کوروش را از اجداد و از بزرگترین پادشاهان ایران بدانم.
اینکه من به تاریخ و قدمت ایران افتخار کنم.
اینکه من آداب و جشنهای ایرانی را دوست داشته باشم.
اینکه من ......
کجای آن مشکل دارد و بر خلاف اعتقادهای مذهبی می باشد؟؟!؟
نمی دانم چرا بعضی از این آدم های مذهبی ما با ملیتشون مشکل دارند و سعی در محو کردن آن را دارند . از یک نفرشون شنیدم که می گفت مثلا این کوروش برای ماچه کار کرده که اینقدر جوانان ما به آن افتخار میکنند یا اینکه از این کتیبه های هخامنشی در وسایل و جاهای دیگر ازشون استفاده می کنیم.
یک لحظه موندم که اگر ایشون یکی دو صفحه تاریخ خوانده بودند حداقل نمی گفتند که کوروش برای ما چه کرده!
این کتیبه ها نشانه ی قدمت , فرهنگ و هنر ایرانی می باشد.
ما هیچوقت به آدم هایی چون ناصرالدین شاه افتخار نمی کنیم و او را باعث ننگ می دانم به کوروش افتخار می کنیم چون:
اولین اعلامیه حقوق بشر از آن ایرانی بوده.
اینک که به یاری مزدا ، تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام می کنم :
که تا روزی که من زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد
دین و آیین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من ، دین و آئین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند .
من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد ،
هر گز سلطنت خود را بر هیچ ملت تحمیل نخواهم کرد
و هر ملت آزاد است ، که مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید
و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد .
من تا روزی که پادشاه ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ،
کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد ، من حق وی را از ظالم خواهم گرفت
و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد .
من تا روزی که پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به نحو دیگر
بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید
من تا روزی که زنده هستم ، نخواهم گذاشت که شخصی ، دیگری را به بیگاری بگیرد
و بدون پرداخت مزد ، وی را بکار وادارد .
من امروز اعلام می کنم ، که هر کس آزاد است ، که هر دینی را که میل دارد ، بپرسد
و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند ،
مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غضب ننماید ،
و هر شغلی را که میل دارد ، پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است ، به مصرف برساند ،
مشروط به اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند .
من اعلام می کنم ، که هر کس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده ، مجازات کرد ،
مجازات برادر گناهکار و برعکس به کلی ممنوع است.
و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب تقصیر میشود ، فقط مقصر باید مجازات گردد ، نه دیگران
من تا روزی که به یاری مزدا ، سلطنت می کنم ، نخواهم گذاشت که مردان و زنان را بعنوان غلام و کنیز بفروشند
و حکام و زیر دستان من ، مکلف هستند ، که در حوزه حکومت و ماموریت خود ، مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند
و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد .
و از مزدا خواهانم ، که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه عهده گرفته ام ، موفق گرداند .
به تاریخ ایران باستانم افتخار می کنم چون :
فلسفه ی بعثت زرتشت را خود او در یکی از سروده هایش چنین بیان کرده است: وقتی به سبب رفتار های ناشایست دیو پرستان مردم فریب ستم و رنج و فساد در جهان گسترده شد و مردم فریب دیو ها را خوردند و به بد کاری گرویدند گئوش ارون(روح هستی)دست استغاثه به درگاه پروردگار بلند کرد و از بی یاوری و بی رهبری و بی حامی بودن خویش گله کرد و از پروردگار استدعا نمود که کسی را بفرستد تا مردم و جهان را از دست دیو ها برهاند و رنج و فساد را از جهان براندازد.پروردگار به ارته که منش راستکرداری و عدل و داد بود فرمود تا یکی از مردم پاکدامن و نیکوکردار را از صفت عدالت و راستی برخوردار کرده به او یاری کند تا با دروغ پرستان و ستم پیشگان به مبارزه برخیزد.ارته عرض کرد که چنین ماموریتی باید به کسی سپرده شود که نیرومند و با عطوفت و مردم دوست و بی آزار باشد تا مردم نیک اندیش با او همراهی کنند و در پشت سر او با تبهکاران به مبارزه برخیزند.پروردگار گفت که یکی از بندگان پارسا و نیک اندیش را برای انجام این ماموریت برگزیده است و او رزت اشتر پسر اسپیتامه است.گئوش ارون و ارته(روح هستی و عدالت)از شنیدن این سخن شاد شدند و با پروردگار عهد کردند که با همه ی توان خویش به پاکان و نیکوکاران یاری داده از آنها حمایت کنند.چونکه زرتشت مردی تنها و بی یاور و کم توان بود به وهومنه و خشتر(منش نیکوکاری و منش قدرت دادگرانه)دستور رسید که زرتشت را از نیروی خویش بهره مند سازند و او را در راه انجام ماموریتش یاری دهند.برای اینکه سخنان زرتشت در میان مردم نیک اندیش مقبولیت یابد پروردگار به او یک بیان شیرین عطا کرد تا بتواند دل های مردم را به شنیدن رهنمودهایش جلب کند
این ها را خود زرتشت در گاته بیان داشته است.او در جای دیگر در باره ی آغاز فعالیت تبلیغی اش چنین سروده است:
وهومنه(اندیشه ی نیک)به نزدم آمد و از من پرسید((تو کیستی و چه وابستگی ئی داری؟اگر از تو بپرسند که چگونه خود را معرفی خواه کرد چه پاسخی داری که بدهی؟))گفتم: ((من ام زرتشت.دشمن واقعی دروغ با همه ی توانم و یاور نیرومند راستی))
وهومنه به نزدم آمد و از من پرسید(( اراده ات چیست و میخواهی چه کنی؟)) گفتم: ((در پرتوم نوری که تو در اختیار من نهاده ای تا توان دارم خود را متعلق به راستی خواهم شمرد.و از تو می خواهم که مرا به شایستگی راهنمایی کنی تا راستی و درستی را آموزش دهم))
چون ماموریت هدایت بشر به زرتشت سپرده شد او خود را زئوته(رهبر دینی)و منتر(موعظه گر)لقب داد و یافته های معنویش که از درون خویش(وهومنه)گرفته بود را به طرزی زیبا و دلکش به نظم در آورد و برای آن در میان مردم به تبلیغ پرداخت.او اعلام کرد که ماموریت دارد راه سعادت را به همگان نشان دهد نیک اندیشی را به همان بیاموزد و با بداندیشان و ستمگران مبارزه کند تا برادری و صلح در میان همگان برقرار شده و ستیزه ها از میان برود و دردهای جهان مداوا شود.او تصریح کرد که آماده است تا در راه نشر اندیشه و گفتار و کردار نیکو و در نشان دادن راه درست به بشریت از جان خویش مایه بگذارد و تا آخرین نفس در این راه فعالیت کند......
وحال همین ایران با ظهور اسلام دین کامل را پذیرفت و پیرو دین محمد و مذهب علی شد. و فکر نمی کنم تاریخ ایران بر خلاف اسلام بوده باشد و حال که ما مسلمانیم باید تاریخ و ملیتمان را کنار بگذاریم.
پی نوشت:
1- خیلی ها با جشنهای ایرانی , گذاشتن اسامی ایرانی برروی بچه ها و... مخالفند و می گویند این ها برای آتیش پرستان می باشند جهت آگاهی به این افراد بگویم اگر دقیق تاریخ باستان را مطالعه کنند ایرانی ها آتش پرست نبودند فقط آتش برای آنها مقدس بوده و در جشنها و مراسم ها از آن استفاده می کردند.
2- قرآن، داستان ذوالقرنین را در سوره کهف، آیات 83 تا 98 بیان کرده و برای او ویژگیهایی را بر شمرده است.
مفسران در این که ذوالقرنین کیست؟! اختلافنظر دارند; برخی او را اسکندر مقدونی و عدهای او را "شین هوانک تی" و... دانستهاند و هر یک کوشیدهاند تا این ویژگیهای قرآنی را به آنها تطبیق دهند; امّا نظری را که علامه طباطبایی;، آیةالله مکارم شیرازی، و... محتملالصدق میدانند، این است که ذوالقرنین همان کورش کبیر، پادشاه هخامنشی است.
قرینههایی که ایشان برای تأیید نظر خود میآورند از این قرار است:
1. ذوالقرنین شخصیتی است که خداوند به او تمکن در روی زمین و قدرت و اختیار داده است و این با شخصیت کورش که بر بخش عظیمی از آسیا و اروپا دست یافته و نخستین امپراتوری بزرگ تاریخ را تأسیس کرده است، توافق دارد.
2. ذوالقرنین مطرح شده در قرآن خداشناس و موحد است و کورش هم خداشناس و یکتاپرست بوده است و معقولترین تاریخی که برای ظهور زرتشت یاد میشود، بین قرن ششم پیش از میلاد با تاریخ حیات کورش توافق دارد.
3. ذوالقرنین سفر یا لشکرکشی به غرب یا مغرب خورشید داشته است و این با لشکرکشی کورش به سیری در آسیای صغیر و تسخیر آن سرزمین انطباق دارد.
4. ذوالقرنین سفر یا لشکرکشی به شرق یا مشرق خورشید داشته است و این با لشکرکشی کورش به جنوب شرقی و (مکران و سیستان) و شمالشرقی (حدود بلخ) انطباق دارد.
5. ذوالقرنین با قومی وحشی مواجه شده است و این با رفتن کورش به سمت شمال و نبرد با اقوام وحشی "سکا" که به عبارتی همان یأجوج و مأجوج هستند، انطباق دارد. در این جا کورش اقوام وحشی را عقب میراند و در معبر داریال سدّی با آهن و مس میسازد که هنوز بقایای این سد برپاست.(ر.ک: داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان، حسین فعال عراقی، ج 1، ص 447، نشر سبحان، و نیز: مجله بینات، ش 14، ص 105.)
بعضی معتقدند نامگذاری ذوالقرنین به این نام به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم که عرب از آن تعبیر به قرنیالشمس (دو شاخ آفتاب) میکند، رسید.
عدهای هم میگویند: در دو طرف سر او برآمدگی مخصوصی بود و به خاطر آن به ذوالقرنین معروف شد.
برخی نیز عقیده دارند که او تاج مخصوصی داشت که دارای دو شاخ بود.
بنابراین مسأله شاخ داشتن ذوالقرنین به احتمالات مذکور تفسیر شده است.(برای آگاهی بیشتر تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، تفسیر نمونه، آیةالله مکارم شیرازی و دیگران).
3- به خاطر غفلت و کم کاری های ما عده ای معتقدند که کوروش پیامبر بوده است منتها کوروش پیامبر یهودیان بوده است و تورات بیشترین و بالاترین تمجیدها را نسبت به کوروش دارد و یهود مستقیما" کوروش را خطاب قرار می دهد . کوروش از نظر تاریخی یک ماموریت بیشتر نداشته است و آنهم آزادسازی یهودیان از بابل . در حقیقت کوروش شخصیتی متعلق به یهودیان است و هیچ ربطی به ایرانیان ندارد . به جز معبد یونانی پاسارگاد هیچ نشانی از حضور کوروش در ایران وجود ندارد . که آن معبد یونانی را باستان شناس یهودی آستروناخ کشف کرده.
اهورا مزدا را زرتشت خدای ازلی و ابدی خردمند و بصیر و قادر و علیم می داند که چون خواست جهان را بیافریند ابتدا روحی جاوید و مطلق ساخت بنام "وهومن" یعنی منش ذهن فکر و اندیشه ی نیک و بعد "وهومن" تمام پدیده های عالم را آفرید.
انگرمئی نو و سپنتامئی نو
1- بهمن : "به" معناب خوب و خیر, "من" به معنای منش یعنی فرشته ای با منش خیر.
2- اردیبهشت: فرشته راستی و عدالت.
3- شهریور یا به اصطلاح خودشان یزدان : فرشته قدرت.
4- خرتات : برخورداری و کامیاب و موفقیت و عافیت.
5- اسپندارمد : سپند به معنای مقدس است , آنچنان که یکی از صفات زرتشت هم "سپند من" است یعنی دارای منش سپند (مقدس اسپندارمد همان "اسفند" است و یزدان برکت و عشق و محبت).
6- مرداد یا امرتات : یزدان خلود و جاودانگی.
این شش "امشاسپند" در تحت رهبری "سپنتامئی نو" گروه هفت نفری را تشکیل می دهند که مجری اراده ی "اهورا مزدا" هستند و در مبارزه با شر و یاری انسانهایی که راه "اهورامزدا" را می پیمایند.
در برابر اینها شش فرشته شر اگر بشود ملک عذاب نامید همراه "انگرمئی نو" گروه هفت نفری روح خبیث را تشکیل می دهند.
"سپنتامئی نو" و "انگرمئی نو" و یارانش در دو سوی هستی صفوف خیر و شر را آراسته اند و انسان در این میانه مخیر است که هر صفی را که بخواهد اختیار کند.
اثر: دکتر علی شریعتی
گیاه خاص مقدسی بوده است که مهرپرستان – و زرتشتیان – عصاره اش را می جوشاندند و از آن شرابی می ساختند به نام " می و منگ " – اصطلاحی که هم اکنون نیز در زبان فارسی هست. و معتقد بودند با خوردنش در جذبه ای روحانی فرو میروند و اسرار غیب الهامشان می شود.
این شراب در مذهب "ودا" نیز هست و " سوما" نامیده می شود, و همین "هوما" ی مهری یا "سوما" ی ودائی است که بعد وارد مذهب زرتشتی می شودو پس از آن در مذهب مسیح نام " شراب متبرک" می گیرد که در مراسم دعای "مس" به وسیله کشیش پخش می شود و معتقدند که روح مسیح حضور دارد و با خوردنش تبرکشان می کند.
این سنت "سوما" یا "هوما" است که از مذهب میترائیسم به مذهب ودا و از آنجا به مسیحیت کاتولیک می رود و بعد وارد ادبیات ما می شود.می و میخانه و مغبچه که اینهمه ادبیاتمان را انباشته است از همانجاست و نشان اینکه تا چند قرن پیش نیز میخانه هارا زرتشتیان اداره می کردند و شمبل خلسه و عشق و عرفان و مستی و بیخودی و مجرد شدن از مادیت و رفتن به آن بالاها. به همانجا که صوفیه با شراب نوشیهای عارفانه می روند قرار می گیرند.
منبع : تاریخ و شناخت ادیان اثر دکتر علی شریعتی
خیلی ها بی صبرانه منتظر چهارشنبه هستند تا در شب آن چهارشنبه سوری راه بیندازند ولی چهار شنبه سوری ترقه بازی و استفاده از مواد منفجره و ایجاد سرو صدا و ترساندن مردم نیست. مطمئنم خیلی از برپاکننده ی چهارشنبه سوری هیچ اطلاعی از این جشن ندارند. در این شب ما نظاره گر ماشینهای پلیس و کماندوها در سطح شهر و در گیری آنها با افرادی که با ایجاد ترس, وحشت و مزاحمت برای مردم می خواهند این شب را برگزار کنند.
نام چهار شنبه سوری از دو کلمه چهارشنبه وسور تشکیل شده است منظور چهارشنبه "چهارشنبه آخر سال است وسور در فارسی به معنی سرخ یا گل سرخ وهمچنین به معنی جشن است وچند معنی دیگر نیز دارد .
در گذشتههای دور آریاییان به گرد آتش جمع میشدند و با نوشیدن شیره گیاه هوم (هَئومَه haoma) و با پایکوبی و هلهله و شادی به قربانی حیوانی (معمولاً گاو) میپرداختند و بخشی از آن گوشت را به آتش میافکندند زرتشت غریوهای مستانه و افکندن گوشت قرابانی در آتش و الوده کردن آن را نفی کرد و کشتن جانوران را به رنج، و تباه کردن گوشت آن را کاری اهریمنی به شمار آورد و در برابر اینها خشنودی و پایکوبی و شادمانی از هستی و آفرینش را در گرد آتش درست و برابر با اَرْتَة (فضیلت، سامان و نظم هستی ) و نیکوکارانه شمرد.مطابق قول و حدس استاد ذبیح بهروز چهارشنبه سوری جشنی است مانند بیشتر جشنهای ایرانی که با ستاره شناسی بستگی تام داشته ومبدإ همه ی حسابهای علمی تقویمی بشمار می رود. در آن روز در سال 1725 پیش از میلاد زرتشت بزرگترین حساب گاه شماری جهان را نموده و کبیسه پدید آورده و تاریخ های کهن را درست و منظم کرده است؛ پس به نظر ایشان در سال 1725 پیش از میلاد،شبی که در روز آن زرتشت تاریخ را اصلاح کرده است، به یادبود آن ، همه ساله مردم ایران جشن بزرگی بر پا کرده و با آتش افروزی،شادی خود را آشکار و اعلام کرده اند و آن رصد و اصلاح تاریخ تا کنون در هیأت و یادمان چهارشنبه سوری ( شب جشن سوری) یا جشن سوری باقی و جاری مانده است.
اما زمان و هنگام اجرای جشن سوری برپایه مستندات گاهشماری ، چهارشنبه نبوده است چون در تقویم و روزشماری ایرانیان، شنبه و چهارشنبه ،آدینه و جمعه وجود نداشته است و هر سال به 12 ماه تقسیم میگشته است و هر ماه دستکم، بی کم و کاست 30 روز داشته است و هر روز هم برای خودش نامی داشته است و جهت حساب کبیسه پنج روز افزون را که سال شمسی 365 روز کسری بود به پنج نام از عنوان گاثاها که سرودها و نیایشها زرتشت بود مینامیدند و این پنج روز مجموعاً پنج خمسه، پنجة دزدیده و ... مینامیدند.
می توان گفت جشن چهار شنبه سوری مربوط به زمان بعد از اسلام و تسلط اعراب می باشد.
با این مقدمه میتوان مدعی شد که در یکی از چند شب آخر سال ایرانیان جشن سوری را که عادات و سنتی قدیم آنان بود، با آتش افروزی همگانی بر پا میکردند، اما چون تقسیم آنان در روزشماری بر آن پایه نبود که ماه را به چهار هفته با نامهای کنونی روزها بخش کنند و بخوانند لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال تحقیقاً چنین جشنی برگذار نمیشده است و روزشماری کنونی بر اثر ورود اعراب به ایران باب شده است، بی گمان سالی که این جشن به شکلی گسترده و فراگیر برقرار بود، مصادف با شب چهارشنبه شده و چون در روزشماری و فرهنگ تازیان ، چهارشنبه نحس و نامبارک و بدیمن محسوب میشده است از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و به این وسیله سعی داشتند که نحوست چنین شب و روزی را منتفی کنند. چنانکه جاحظ نویسنده مشهور عرب در رساله المحاسن و الاضداد آورده است «الأربعاء یوم ضنک و نحس» چهارشنبه روز شوم و نحس نزد اعراب بوده است. البته در چگونگی تطبیق جشن شب سوری با چهارشنبه سوری تازی، داستانها و دلایلی را ذکر نمودهاند که به ذکر یکی از آنها اکتفا میشود. یکی از دلایل آن این بوده است که مختار سردار شیعیِ معروف عرب همان کسی که به خونخواهی امام حسین و یارانش قیام کرد، هنگام آزاد شدن از زندان به خونخواهی شهدای کربلا قیام نموده و برای اینکه موافق و مخالف خود را از هم تمییز دهد اعلام نمود که شیعیان بربالای بامهای خود آتش بیفروزند تا موافق و مخالف از هم تمییز داده شود و این شب مصادف بود با شب چهارشنبه سوری آخر سال، واز آن به بعد مرسوم شد که ایرانیان مراسم آتشافروزی را در شب چهارشنبه آخر سال برپا کنند.
بیگمان فلسفه انطباق جشن سوری با چهارشنبه سوری و اینکه جشن سوری ایرانی چگونه نحوست و شومی چهارشنبه سوری را از بین میبرد، میتواند این باشد که آتش در نزد ایرانیان آریایی مظهر روشنی، پاکی ، طراوت ، سازندگی و تندرستی و در نهایت مظهر اهورا مزدا «خداوند» است، بیماریها ، زشتیها ، بدیها و همة آفات و بلایا در عرصه تاریکی و ظلمت مظهر و نماد اهریمن میباشند؛
مراسم و سُنّت های کهنِِ ِ به جا مانده از ایران باستان در این شب بسیارند که به اختصار نام آنها را می توان بشرح زیر برشمرد.
گرد آوردن بوته، گیراندن و پریدن از روی آن و گفتن عبارت "زردی من از تو، سرخی تو از من" شاید مهمترین اصل شب چهارشنبه سوری است.
. کوزه شکنی2. قاشق زنی 3. آجیل مشکل گشا4. آب پاشی 5. بر افروختن آتش6. سفره انداختن7.شال اندازی8. کجاوه اندازی9.آش نذری10.مراسم قفل« بخت» گشایی دختران11. فالگوش 12. قُلیا سودن13.رفع و دفع چشم زخم 14.کاسه زنی و دف زنی در شیراز 15. توپ مروارید در تهران زمان قاجار و ... 16.گره گشایی17.آش بیمار 18.کندر و خوشبوو ...
منبع:سایت زنده رود.
یکشنبه 5/11/1386 روز بزرگداشت خواجه نصرالدین طوسی و روز مهندس
این روز را به دوستان و همکلاسیهای عزیزم که مهندسین آینده ایران زمین هستند تبریک می گویم.
مهار جنگ و باز گرداندن آرامش برای پیریزی هر تمدنی لازم است که خواجه نصرالدین طوسی برای انجام این کار سیاستهایی بکار گرفته بود و شروع به پیریزی بنای تمدن عظیمینمود که تاریخ از آن بهرههای فراوانی برده است.
نشانههای تمدن
ـ رفتن به دربار هلاکو خان و مهار جنگ و خونریزی و برگرداندن آرامش
ـ احترام و تکریم علماء و دانشمندان
ـ تأمین هزینه زندگی دانشمندان از طریق موقوفات و ساخت اولین کوی دانشمندان وابسته بهرصدخانه مراغه
ـ دعوت دانشمندان و صاحبنظران از دیگر بلاد به مراغه
ـ تأسیس رصدخانه مراغه و یا به تعبیری دانشگاه مراغه
ـ جمعآوری و خریداری کتب و تأسیس کتابخانه
یکی از عوامل تمدن و ابزار رشد و ترقی، علماء و دانشمندان میباشند که خواجه نصیرالدینطوسی از این عامل بخوبی استفاده کرد. در حقیقت خواجه نصیرالدین طوسی در زمان خودشتمدنی بنا نهاد که میتوان گفت عالیترین بنای تمدن بوده است که امروزه ما نیز بخشی از تمدنرا وامدار و مدیون افکار و آثار و خدمات آن نابغه اسلامی هستیم.
برای آگاهی یافتن از چگونگی راهیابی خواجه به دربار هلاکوخان ادامه مطلب را بخوانید.
موسیقی وبلاگ
اشتراک در وبلاگ
موسیقی وبلاگ