سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صبا

 

1- در طی سفرهای استانی دولت , احمدی نژاد همراه با وزرا به قم آمدند . ساعت 9 صبح مراسم استقبال از میدان جهاد به طرف حرم بود. ساعت 8:30 همراه اول برای هم شهریها  پیام فرستاد و مردم را برای استقبال دعوت کرد . مردم زیادی نامه به دست به استقبال آمده بودند مردمی ساده دل که مشکلات خودشون روی کاغذ آورده بودند به امید اینکه از این طریق مشکلات آنها که اکثر در مورد مسکن بیکاری بود حل شود.(آیا با این روش می شود مشکلات بنیادی مملکت را حل کرد یا فقط می توان به درد دل مردم گوش کرد ؟!؟؟)

شاید هم مشکل عده ای حل شود , اگر مشکل فردی حل شده اینجانب را هم آگاه کند.

 احمدی نژاد در حرم شروع به سخنرانی کرد.

       در مورد واردات سیگار و مجبور کردن شخصی به رشوه گرفتن از رئیس دخانیات برای وارد کردن سیگار گفت و وادامه داد که من مشخصات فرد را گفتم تا بدانید چه کسی  می باشد. و اینکه عده ای در تلاش بودند که تورم را بالا ببرند و ما جلو آنها را گرفتیم.

ما می خواهیم بدانیم این شخص و آقایون چه کسانی هستند که می خواهند خون مردم را به شیشه میکنند ؟ چرا نام آنها برده نمی شود؟ الان چه وضعیتی دارند آیا دارند به غارتگری ادامه می دهند ؟

 

احمدی نژاد از مجلس در مورد معرفی چهار فرد برای وزارت نفت و رای نیاوردن آنها انتقاد کرد .

رئیس جمهور که از مجلسی که اکثریت آن اصولگرا و حامی دولت می باشد ناراضی باشد پس وای به حال مردم .

 

درمورد مسکن هم گفت ما جلو کسانی که قصد گران کردن داشتند گرفتیم و اقداماتی هم در مورد ارزان کردن آن انجام دادیم .

پس چرا روز به روز مسکن گرانتر می شود و مشکل اصلی همه مردم (به جز پولدارا) با این اقدامات هنوز مسکن و پر در آمد ترین شغل در ایران خرید و فروش ملک و مسکن می باشد؟؟

 

و اینکه جلو تورمی که بعضی ها می خواستند هم گرفتیم .

خدا رحم کرد که تازه جلو تورم هم گرفته شده و الان به جای اینکه معترض گرانی باشیم باید خدا را هم شکر کنیم که جلو تورم هم گرفته شده!!!!

 

ودر آخر هم گفتند در مورد تصفیه آب قم و پروژه حرم به حرم باید اقداماتی انجام بشه و بررسی میکند.

مدتهای زیادی هست که همه همین را میگن که باید انجام بشود ولی نمی دانم که چرا نجام نمی شود.

 

2- وفات حضرت معصومه را به همه شیعیان تسلیت می گویم .

پدر آیت الله گلپایگانی امام زمان را در عالم رویا دیدند و به ایشان گفتند سید مهدی قبر مادرت را به من نشان بده که من بتوانم ایشان را زیارت کنم امام فرمدند و قتی مادرم قسم خوردند که قبرش پنهان باشد من چه طور می توانم قبر ایشان را نشان بدهم به جای آن شما قبر حضرت معصومه خواهر امام رضا در قم زیارت کن که ثواب زیارت مادرم را دارد.

 

      3- روز ارتش و نیروی زمینی را به تمام ارتشیان و خانواده هایشان تبریک می گویم.

  


نوشته شده در  پنج شنبه 87/1/29ساعت  1:10 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

این عکس ها تنها

 نمونه های کوچکی از واقعیت بسیار کثیفی است به نام زیستن در جهان کنونی!

نمونه کوچکی از بی عدالتی, ظلم , دموکراسی, سرمایه داری ,مبارزه با تروریست, حقوق بشر و صدها شعار دیگر !!!!

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در  شنبه 87/1/24ساعت  12:18 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

گیاه خاص مقدسی بوده است که مهرپرستان – و زرتشتیان – عصاره اش را می جوشاندند و از آن شرابی می ساختند به نام " می و منگ " – اصطلاحی که هم اکنون نیز در زبان فارسی هست. و معتقد بودند با خوردنش در جذبه ای روحانی فرو میروند و اسرار غیب الهامشان می شود.

این شراب در مذهب "ودا" نیز هست و " سوما" نامیده می شود, و همین "هوما" ی مهری یا "سوما" ی ودائی است که بعد وارد مذهب زرتشتی می شودو پس از آن در مذهب مسیح نام " شراب متبرک" می گیرد که در مراسم  دعای "مس" به وسیله کشیش پخش می شود و معتقدند که روح مسیح حضور دارد و با خوردنش تبرکشان می کند.

این سنت "سوما" یا "هوما" است که از مذهب میترائیسم به مذهب ودا و از آنجا به مسیحیت کاتولیک می رود و بعد وارد ادبیات ما می شود.می و میخانه و مغبچه که اینهمه ادبیاتمان را انباشته است از همانجاست و نشان اینکه تا چند قرن پیش نیز میخانه هارا زرتشتیان اداره می کردند و شمبل خلسه و عشق و عرفان و مستی و بیخودی و مجرد شدن از مادیت و رفتن به آن بالاها. به همانجا که صوفیه با شراب نوشیهای عارفانه می روند قرار می گیرند.

 

منبع : تاریخ و شناخت ادیان  اثر دکتر علی شریعتی


نوشته شده در  یکشنبه 87/1/18ساعت  12:12 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

عشق؟؟؟؟

دهانم را با آتش مقدس طهارت دادم تا درباره عشق سخن بگویم اما چون دهان گشودم مرا لال یافتید. من پیش از آنکه عشق را بشناسم سرودهایش را زیر لب زمزمه کردم و چون آن را شناختم واژه ها در دهانم سنگینی کردند و آواز آن در سینه ام خاموش گردید. مردم درباره شگفتی های عشق از من پرسیده بودند ومن با آنان سخن می گفتم اما اکنون نوبت من است که درباره عشق از شما بپرسم؟
آیا در میان شما کسی هست که پاسخ من را دهد و از حال خود خبر کند؟ آیا در میان شما کسی هست که بتواند قلب مرا به قلبم تعبین کند و روحم را به روحم نشان دهد.؟مرا آگاه کنید.این چه آتشی که در سینه ام می سوزد؟و این چه دستان پنهانی هست که روح مرا درتنهایی میگیرد و شرابی آمیخته از تلخی لذت و شیرینی در دهانم میریزد.بالهایی که در آرامش شب در اطراف من به پرواز در می آیند چیستند؟من شب زنده داری می کنم و به چیزهایی که نمی شنوم گوش فرا می دهم و به چیزهایی که نمی بینم خیره می شوم و درباره چیزهایی که نمی فهمم می اندیشم و چیزهایی را احساس می کنم که درکش نمی توانم کرد و اندوهگین می شوم زیرا اندوه برای من از شادی و سرور با ارزش تر است.

من خودم را تسلیم قدرتی کردم که تا هنگام طلوع خورشید مرا می میراند و زنده می کند و زمانیکه پرتو نور در گوشه و کنار اتاقم پر می شوند, به خواب می روم در حالیکه سایه های بیداری در میان پلکهای پژمرده ام به حرکت در نمی آیند . مرا از عشق آگاه کنید از این راز پنهان و مخفی در پشت زمان های بسیار دور از اندیشه مطلق که علت همه راه حل هاست.

مردم مرا آگاه کنید

آیا در میان شما کسی هست که انگشتان عشق روح او را لمس کرده باشد؟

آیا در میان شما کسی هست که چون دلداده اش او را بخواند پدر و مادر و وطن خود را ترک کند؟

آیا در میان شما کسی هست که از دریا و بیابان و کوهها و دره ها نگذرد و به معشوق جانش نرود؟

کدامین جوان می تواند تا دور دست ترین مکانها به دنبال قلبش نرود در حالی که معشوقه ای در آن دوردستها داشته باشد؟

کدامین انسانی است که در برابر اله اش همچون عود نسوزاند؟

دیروز در آستانه معبد ایستاده بودم تا درباره اسرار و مزایای عشق از رهگذران بپرسم.

پیرمرد خمیده ای از کنارم گذشت و گفت عشق یک ضعف غریزی است که از انسان نخستین به ارث برده ایم.

جوانی تنومند از کنارم گذشت و با شادی گفت عشق اراده ای است که در نهاد ما قرار دارد و آینده مارا با گذشته ی  نسل ها پیوند می دهد.

زنی اندوهگین از کنارم گذشت و گفت عشق زهره کشنده ای پشت مارهای سیاهی که در غارهای دوزخ به سر می برند و زهر خود را در فضا منتشر می کنند تا به صورت قطره های شبنم فرود آیند و جان های تشنه اندکی مست آن گاه یکسان هوشیار و سپس تا ابد بکشند.

دوشیزه ای با گونه های سرخ از کنارم گذشت و لبخند زنان گفت عشق چشمه جوشانی است که خروشان نهر آن بر جانهای تنومند جاری میکنند تادر برابر ستارگان شب ساکن شوند و در برابر خورشید شناور باشند.

مرد سیاه پوش با ریش بلند از کنارم گذشت و با اندوه گفت عشق حکمت آسمانی است. دیدگانمان را روشن می کند تا مانند خدایان بنگریم.

مردی نابینا عصا به دست از کنارم گذشت و ناله کنان گفت: عشق مه غلیظی است که آدمی را از هر طرف فرا می گیرد و نشانه های وجود را از او محو می کند تا چیزی جز سایه های لرزان در میان تخته سنگ ها ببیند و جز فریادشان را از قعر دره ها می اید نشنود.

جوان تار به دستی از کنارم گذشت و نغمه کنان گفت عشق شعاعی افسون کننده است که از اعماق ذات بیرون می آید و اطراف آن را روشن می کند تا جهان را در مرغزار و زندگی را به صورت خوابی زیبا ببیند.

پیر مردی سالخورده و کمر خمیده از کنارم گذشت ودر حالیکه می لرزید و پای خودرا به زور می کشید گفت راحتی جسم در آرامش گور و سلامتی نفس در درون ابدیت است .

کودکی؟ساله از کنارم گذشت و خنده کنان فریاد زد و گفت عشق پدر و مادر من هستند. هیچ کس به اندازه آنان عشق را نمی شناسند.

و چون شب فرا رسید عبور رهگزران متوقف شد, صدایی از درون معبد شنیدم که می گفت زندگی دو قسم است: نیمی از ان جام و نیمی دیگر شعله ور. عشق آن نیمه شعله ور است .

به درون معبد رفتم و به سجده افتادم و در راز ونیاز خود چنین گفتم پروردگارا

مرا طعمه ی مقدس عشق قرار ده.

آمین

 

جبران خلیل جبران

 

به نظر شما عشق یعنی...


نوشته شده در  سه شنبه 87/1/13ساعت  1:57 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

 

دیروز که آقای ضرغامی با رئیس صدا و سیمای روسیه در مسکو دیدار داشت و چند سند همکاری در مورد فیلم , سریال, مستند و خبر با هم امضا کردند اعلام کردند که سریال و فیلم های ایرانی و روسیه بیشتر از فیلم های غرب با فرهنگ مردم مرتبطند و ایران و روسیه به خاطر اشتراکهای فرهنگی  با هم در این زمینه ها همکاری می کنند.

 

 

 

 

حال هریک از دوستان از این اشتراکهای فرهنگی با خبر می باشد اینجانب را آگاه کند.

 

پی نوشت:از آنجایی که هوای روسیه بسیار سرد می باشد دیگر در هنگام پخش فیلم های روسی نیاز نمی باشد تصویر سیاه یا سفیدی برروی لباس بازیگران زن فیلم قرار داد.


نوشته شده در  پنج شنبه 87/1/8ساعت  12:14 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

دوستان عزیز

 نوروز باستانی بر شما مبارک باد و امید وارم سال خوبی در پیش داشته باشید.

 

عیدتان مبارک.

 روان پرور بود خرم بهاری
 که گیری پای سروی دست یاری
و گر یاری ندارد لاله رخسار
بود یکسان به چشمت لاله و خار
چمن بی همنشین زندان جانست
 صفای بوستان از دوستان است
غمی در سایه جانان نداری
 و گر جانان نداری جان نداری
بهار عاشقان رخسار یار است
 که هر جا نوگلی باشد بهار است

 

                                                                          (رهی معیری)

 

 

 


نوشته شده در  پنج شنبه 87/1/1ساعت  1:38 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کلاه قرمزی
سفره هفت سین ما
[عناوین آرشیوشده]

?????هر کی نیاد ضرر کرده?????