خیلی ها بی صبرانه منتظر چهارشنبه هستند تا در شب آن چهارشنبه سوری راه بیندازند ولی چهار شنبه سوری ترقه بازی و استفاده از مواد منفجره و ایجاد سرو صدا و ترساندن مردم نیست. مطمئنم خیلی از برپاکننده ی چهارشنبه سوری هیچ اطلاعی از این جشن ندارند. در این شب ما نظاره گر ماشینهای پلیس و کماندوها در سطح شهر و در گیری آنها با افرادی که با ایجاد ترس, وحشت و مزاحمت برای مردم می خواهند این شب را برگزار کنند.
نام چهار شنبه سوری از دو کلمه چهارشنبه وسور تشکیل شده است منظور چهارشنبه "چهارشنبه آخر سال است وسور در فارسی به معنی سرخ یا گل سرخ وهمچنین به معنی جشن است وچند معنی دیگر نیز دارد .
در گذشتههای دور آریاییان به گرد آتش جمع میشدند و با نوشیدن شیره گیاه هوم (هَئومَه haoma) و با پایکوبی و هلهله و شادی به قربانی حیوانی (معمولاً گاو) میپرداختند و بخشی از آن گوشت را به آتش میافکندند زرتشت غریوهای مستانه و افکندن گوشت قرابانی در آتش و الوده کردن آن را نفی کرد و کشتن جانوران را به رنج، و تباه کردن گوشت آن را کاری اهریمنی به شمار آورد و در برابر اینها خشنودی و پایکوبی و شادمانی از هستی و آفرینش را در گرد آتش درست و برابر با اَرْتَة (فضیلت، سامان و نظم هستی ) و نیکوکارانه شمرد.مطابق قول و حدس استاد ذبیح بهروز چهارشنبه سوری جشنی است مانند بیشتر جشنهای ایرانی که با ستاره شناسی بستگی تام داشته ومبدإ همه ی حسابهای علمی تقویمی بشمار می رود. در آن روز در سال 1725 پیش از میلاد زرتشت بزرگترین حساب گاه شماری جهان را نموده و کبیسه پدید آورده و تاریخ های کهن را درست و منظم کرده است؛ پس به نظر ایشان در سال 1725 پیش از میلاد،شبی که در روز آن زرتشت تاریخ را اصلاح کرده است، به یادبود آن ، همه ساله مردم ایران جشن بزرگی بر پا کرده و با آتش افروزی،شادی خود را آشکار و اعلام کرده اند و آن رصد و اصلاح تاریخ تا کنون در هیأت و یادمان چهارشنبه سوری ( شب جشن سوری) یا جشن سوری باقی و جاری مانده است.
اما زمان و هنگام اجرای جشن سوری برپایه مستندات گاهشماری ، چهارشنبه نبوده است چون در تقویم و روزشماری ایرانیان، شنبه و چهارشنبه ،آدینه و جمعه وجود نداشته است و هر سال به 12 ماه تقسیم میگشته است و هر ماه دستکم، بی کم و کاست 30 روز داشته است و هر روز هم برای خودش نامی داشته است و جهت حساب کبیسه پنج روز افزون را که سال شمسی 365 روز کسری بود به پنج نام از عنوان گاثاها که سرودها و نیایشها زرتشت بود مینامیدند و این پنج روز مجموعاً پنج خمسه، پنجة دزدیده و ... مینامیدند.
می توان گفت جشن چهار شنبه سوری مربوط به زمان بعد از اسلام و تسلط اعراب می باشد.
با این مقدمه میتوان مدعی شد که در یکی از چند شب آخر سال ایرانیان جشن سوری را که عادات و سنتی قدیم آنان بود، با آتش افروزی همگانی بر پا میکردند، اما چون تقسیم آنان در روزشماری بر آن پایه نبود که ماه را به چهار هفته با نامهای کنونی روزها بخش کنند و بخوانند لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال تحقیقاً چنین جشنی برگذار نمیشده است و روزشماری کنونی بر اثر ورود اعراب به ایران باب شده است، بی گمان سالی که این جشن به شکلی گسترده و فراگیر برقرار بود، مصادف با شب چهارشنبه شده و چون در روزشماری و فرهنگ تازیان ، چهارشنبه نحس و نامبارک و بدیمن محسوب میشده است از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و به این وسیله سعی داشتند که نحوست چنین شب و روزی را منتفی کنند. چنانکه جاحظ نویسنده مشهور عرب در رساله المحاسن و الاضداد آورده است «الأربعاء یوم ضنک و نحس» چهارشنبه روز شوم و نحس نزد اعراب بوده است. البته در چگونگی تطبیق جشن شب سوری با چهارشنبه سوری تازی، داستانها و دلایلی را ذکر نمودهاند که به ذکر یکی از آنها اکتفا میشود. یکی از دلایل آن این بوده است که مختار سردار شیعیِ معروف عرب همان کسی که به خونخواهی امام حسین و یارانش قیام کرد، هنگام آزاد شدن از زندان به خونخواهی شهدای کربلا قیام نموده و برای اینکه موافق و مخالف خود را از هم تمییز دهد اعلام نمود که شیعیان بربالای بامهای خود آتش بیفروزند تا موافق و مخالف از هم تمییز داده شود و این شب مصادف بود با شب چهارشنبه سوری آخر سال، واز آن به بعد مرسوم شد که ایرانیان مراسم آتشافروزی را در شب چهارشنبه آخر سال برپا کنند.
بیگمان فلسفه انطباق جشن سوری با چهارشنبه سوری و اینکه جشن سوری ایرانی چگونه نحوست و شومی چهارشنبه سوری را از بین میبرد، میتواند این باشد که آتش در نزد ایرانیان آریایی مظهر روشنی، پاکی ، طراوت ، سازندگی و تندرستی و در نهایت مظهر اهورا مزدا «خداوند» است، بیماریها ، زشتیها ، بدیها و همة آفات و بلایا در عرصه تاریکی و ظلمت مظهر و نماد اهریمن میباشند؛
مراسم و سُنّت های کهنِِ ِ به جا مانده از ایران باستان در این شب بسیارند که به اختصار نام آنها را می توان بشرح زیر برشمرد.
گرد آوردن بوته، گیراندن و پریدن از روی آن و گفتن عبارت "زردی من از تو، سرخی تو از من" شاید مهمترین اصل شب چهارشنبه سوری است.
. کوزه شکنی2. قاشق زنی 3. آجیل مشکل گشا4. آب پاشی 5. بر افروختن آتش6. سفره انداختن7.شال اندازی8. کجاوه اندازی9.آش نذری10.مراسم قفل« بخت» گشایی دختران11. فالگوش 12. قُلیا سودن13.رفع و دفع چشم زخم 14.کاسه زنی و دف زنی در شیراز 15. توپ مروارید در تهران زمان قاجار و ... 16.گره گشایی17.آش بیمار 18.کندر و خوشبوو ...
منبع:سایت زنده رود.
به خدا خسته شدم از این همه تبلیغات
اونایی که با این سرزمین موافق باشند و ایرانی واقعی باشند رای میدهند و کسانی هم که با این نظام مخالف باشند به هیچ وجه رای نمی دهند.
هر چیزی اندازه ای دارد حتی تبلیغ برای شرکت کردن در انتخابات.
تلویزیون روشن می کنی هر تهیه کننده ای یک برنامه ی تبلیغاتی درست کرده و یک مجری گذاشته که می پرسه انگیزه شما از شرکت در انتخابات چیه!!! از این همه برنامه ها و حرف های کلیشه ای خسته شدم.
بیرون می روی خیابون پر شده از تبلیغ.
Sms برات میاد , با ذوق میری سر گوشیت می بینی sms تبلیغاتی.
فوتبال می بینی گزارش گر تبلیغ انتخابات می کنه.
هر وبلاگی باز میکنی تبلیغات انتخابی داره.
اخبارم خبرش فقط شده تبلیغ انتخابات.
این مدل تبلیغات و ندیدم که امروز دیدم که از طریق تلفن زدن به منازل تبلیغ انتخابات کنند.
تازه بعد از تمام شدن انتخابات هم تا چند روز باید تفسیر کشور های دیگرو در این مورد گوش دهیم.
2سال پیش قرار بود که اگر لاریجانی رئیس جمهور ایران زمین بشود هوای تازه ای وارد ایران کند ولی خوب قسمت نشد و مردم ایران زمین از این هوای تازه محروم شدند.
مثل اینکه وقتی ایشون نتوانستند این هوا را وارد ایران کنند تصمیم گرفتند این هوا را وارد قم کنند تا شاید از این طریق بشود این هوا را به تمام نقاط این سرزمین پهناور منتقل کنند.
آقای لاریجانی نامزد نماینده مجلس در قم شدند.
اما من این سوال را دارم
ایشون با دور بودن از شهر ما چه طور مشکلات شهر مارو می دونه؟ نیازهای ما خواسته های ما !!!!!!!!!
شایدم ایشون دارای تجربه سیاسی زیادی هستند و خیلی بهتر از یک نماینده بومی برای ما عمل می کند.
به قول بعضی از همشهری ها او نامزد نماینده مجلس نشده , او نامزد ریاست قوه مقننه شده( یا که ریس مجلس آینده ماست) و این خیلی خوب بعد از مدتها ریس مجلس نماینده مردم شهرستان باشه(اونم شهر ما).!!!
امید وارم تمام دوستداران فوتبال برنامه امشب 90 را تماشا کرده باشند.در ابتدا از تلاش عادل فردوسی پور تشکر می کنم که همیشه سعی می کند تا حقایق برای مردم روشن شود و معلوم شود که دروغ می گوید.
یادم هست وقتی تیم ملی کشتی آزاد ما خوب نتیجه نمی گرفت آقای کفاشیان در مصاحبه ای می گفتند وقتی تیم با مربی داخلی خوب نتیجه نمی گیره باید مربی خارجی بیاوریم.
نمی دونم حالا که ایشون رئیس فدراسیون شدن لابد تیم ملی فوتبال ما با مربی داخلی خوب نتیجه گرفته که سرانجام داستان مربی تیم ملی به علی دایی ختم شد.
ولی امشب هرچه فردوسی پور تلاش کرد که چطور شد بعد از لیست طویلی از مربیان خارجی و 5 مربی داخلی یکدفعه علی دایی سرانجام این انتخاب بود نتوانست به سر این ماجرا پی ببرد و کفاشیان تا توانست از زیر جواب دادن در رفت و از لیاقتهای علی دایی سخن گفت.
حالا آقای کفاشیان علی دایی چند ماه پیش هم بود چرا اینقدر برای مردم فیلم بازی کردین و جلسه گذاشتین 5 مربی دیگر به عموم گفتین و لی 1 روزه علی دایی شدن مربی!!!!!!!!!!
شاید هم به قول علی دایی فقط خواست خدا بوده .
پ ن: آقایون محترم مردم آگاهند و وقتی دروغ می گویید از زیر جواب دادن در میروید و بر خلاف آنچه که می گویید عمل می کنید کاملا می فهمند.
این روزا هر وقت اخبار گوش میدی از کشته شدن فلسطینی ها به دست صهیونیست ها خبر می دهد که به هیچ کس رحم نمی کنند و قصد نسل کشی دارندو بزرگان مسلمان عرب هم نظاره گر این وقایع می باشند و غیر از سکوت کردن کار دیگری بلد نیستند. نمی دونم شاید این تنها کاری بود که می توانستم برایشو ن انجام بدم و این پست را انتخاب کردم.
ساکنان اصلی ((اورسالم)) چه کسانی بودند؟
تقریبا پنج هزار سال پیش گروهی از یبوسی ها همراه قبایل دیگر کنعانی از جزیره العرب به سرزمین فلسطین کوچ کردند و به رهبری (ملیک صادق) در گوشه ای از آن سرزمین شهری به نام (یبوس)(هم وزن خموش) بنا نهادند. مدتی گذشت و مردم آن به خاطر آنکه سلطانشان هوادار صلح و دوستدار آبادانی بود نام یبوس را تغییر داده و (اورسالم)(شهر سالم - صلح) گذاشتند. در کتاب عهدعتیق –تورات- آمده است که ساکنان اصلی اورسالم , یبوسی ها بودند(تورات, صحیفه یوشع باب18 آیه 16و28 ) و پس از تصرف آن به وسیله یوشع باز یبوسی ها در آنجا ساکن شدند(تورات, یوشع باب 15آیه 63) و با آنکه پس از مرگ یوشع, بنی اسرائیل شهر را محاصره کرده و گروهی کشته و شهررا آتش زدند و سپس به جنگ کنعانیان مقیم اطراف رفتند (سفر داوران باب1آیه8) با وجود آن یبوسیها از جاهای باقیمانده شهر خارج نشده ودر همانجا به زندگی خود ادامه دادند (سفر داوران باب1آیه21) .
همین کتاب عهد عتیق یهودیان اعتراف می کند که اورسالم همان شهر یبوس است و می گوید: آن مرد روانه شد و به مقابل یبوس (اورسالم) رسید و کنیزش همراه وی بود و چون نزد یبوس رسیدند , غلام به ارباب خود گفت بیا به این شهر یبوسیان برگشته شب را به سر بریم. آقایش وی را بگفت به شهر غریب احدی از بنی اسرائیل در آن نباشد بر نمی گردیم...(سفر داوران باب 19 آیه11) و در جای دیگر تورات نام اصلی شهر را یبوسی می خواند(صحیفه یوشع باب8 آیه28) .
به طور کلی کتابهای مذهبی بنی اسرائیل نشان می دهد که آنان دوهزار سال بعد از بنای اورسالم توسط کنعانیان تازه از مصر به سوی سینا و فلسطین هجرت کردند و پس از سر گردانی یک نسل کامل ازآنان در صحرای سینا پس از مرگ موسی , براهبری (یوشع) به ساحل رود اردن رسیدند و به شهر اریحا آمدند و ساکنان آنجا را از مرد و زن کودک و پیرا ازدم شمشیر گذرانیدند و فقط یک (فاحشه)را از کشتن معاف داشتند!!
یوشع به قوم گفت خداوند شهر را به شماداده و خود شهر و هرچه درآنست برای خداوند حرام خواهد شد و راحاب فاحشه فقط با هرچه با وی درخانه باشد, زنده خواهند ماند آنگاه صدا زدند و شهر را گرفتند و هر آنچه درآن شهر بو ازمرد و زن و جوان وپیر حتی گاو و گوسفند و الاغ را بدم شمشیر هلاک کردند و شهر را با آنچه در آن بود با آتش سوزانیدند لیکن طلا نقره و ظروف مسین و آهنین را به خزانه خانه خداوند! گذاردند و یوشع, راحاب فاحشه را با هرآنچه ازآن اوبود زنده نگاه داشت(عهد عتیق, صحیفه یوشع باب 6 آیه16- 25(کتاب مقدس فارسی, چاپ لندن صفحه 340)) . عهد عتیق باز می گوید که بنی اسرائیل در سرزمین های مسکونی دیگری که بین اریحا و اورسالم وجود داشت همین اعمال را مرتکب شدند تا به کنار دیوار اورسالم رسیدند ولی مردم اورسالم که از جنایات و بی رحمی های بنی اسرائیل آگاه بودند سالهای متمادی در برابر یهودیان مقاومت ورزیدند.و شاید به همین خاطر (یهوه) خدای یهودیان از دست (کنعانیان و یبو سیان )سخت عصبانی شده!! به قوم بنی اسرائیل دستور می دهد که آنها را نابود سازند (چون یهوه خدایت..امتهای بسیار را که: حتیان..کنعانیان و یبوسیان باشند به دست تو تسلیم نماید و ایشان را بالکل هلاک کن...)(سفر تثنیه باب7 آیه1-2)باز یهوه خدای یهودیان دستور می دهد که در این شهرها هیچ موجودی زنده ای زنده نگذارند:(اما از شهرهای این امتهائیکه خدایت تورا به ملکیت می دهد هیچ ذی نفسی را زنده مگذاربلکه ایشان را حتی حتیان کنعانیان و یبوسیان را بالکل هلاک ساز)(سفر تثنیه بتب20 آیه 16و17) .
از این آیات چگونگی تصرف نخستین اراضی فلسطین توسط بنی اسرائیل به خوبی روشن میگردد. یعنی بنی اسرائیل که خودرا قوم ویژه خداوند می پنداشت با قتل و غارت اتش سوزی و ویرانی ساکنان اصلی این سرزمین ها را سرگردان می ساخت تا مسکنی برای خود آماده سازند.
***
داود در سال هزار قبل از میلاد با هزاران سرباز به اورسالم حمله کرد و آنجا را تصرف نمود و اورسالم را به عنوان پایتخت خود برگزید و نامش را هم به (شهر داود) تغییر داد پس از او فرزندش سلیمان به پادشاهی رسید و هیکل(هیکل سلیمان هیکلی بود برای خداوند یا معبدی بود که در اورسالم ساخته شد و برای ساختن آن طلا و نقره ای به قیمت889500000 لیره انگلیسی مصرف شد ودر ساختن آن 173000 نفر مشغول بودند که فقط 30000 نفرشان یهودی و 153600 نفرشان کنعانی بودندو از این عده 70000 نفرشان سنگ و چوب برای ساختمان هیکل سلیمان حمل می کردند.)خود را در بالای کوه موربا بنا نهاد و ازآن تاریخ تا چند قرن دیگر اورسالم در دست (اخلاف داود) بود و هیکل سلیمان 424 سال باقی ماند ولی سیسق پادشاه مصر در دوره سلطنت (رحبعام) آنرا غارت کرد(عهد عتیق کتاب اول پادشاهان باب14 آیه 25-26).
تورات باز می گوید که دریال 586 قبل از میلاد نبو کد نصیر(بخت النصر) به آنجا حمله کرد و شهر را ویران نمود و یهودیان را اسیر کرد و به بابل فرستاد اما هنگامیکه کورش کبیر بر بابل چیره شد به یهودیان اجازه داد که به اورسالم برگردند ولی (شهر داود) نام قبلی خود را که (اورسالم) بود همچنان حفظ کرده بود.
اورسالم که در زبان عربی اورشالم خوانده شد17 بار مورد حمله قرار گرفته و چندین بار با خاک یکسان گشته و مردم آن از دم شمشیر گذشته اند. پیش از میلاد مسیح (63 قبل از میلاد) پمبیوس سردار رومی اورسالم را فتح کرد و آنجا را به ویرانه ای مبدل نمود. در سال 700 میلادی هم طیطوس چنان آنجا را در هم کوبید و از هم پاشید که از اورسالم فقط تل خاکستری باقی ماند.
در سالم 614 میلادی ایرانیها به اورسالم که نام (ایلیا) به خود گرفته بود حمله کردند و همه معابد و کلیساها را ویران کردند ولی رومی ها به رهبری هرقل آنجا را از تصرف ایرانیها خارج ساختند. بدین ترتیب تاریخ نشان می دهد که شهر یبوس (یا اورسالم ,شهر یهودا, شهر عظیم, شهر مقدس و ارئیل) (نامهائیست که در کتاب مقدس - عهد عتیق- درباره اورسالم آمده است)همیشه در معرض آتش سوزی و ویرانی قتل و غارت بوده و مردم آن هیچ وقت از تجاوز زور گویان درامان نبوده اند.
تاریخ به ما می گوید که در پنج هزار سالی که از بنای شهر اورسالم می گذرد این شهر هزارو پانصد سال در دست یبوسیها یعنی کنعانیان قرار داشت که از جزیره العرب آمده و پایه گذار اصلی آن بودند و سپس چهار قرن در دست بنی اسرائیل و چند قرن در دست ایرانیها و دو قرن دردست یونانیها و اشکانی ها و چهار قرن در اختیار رومیها بوده ودر تمام این مدت مردم بومی آن یعنی کنعانیان و یبوسیان همچنان در آنجا ساکن بودند.
دوره آرامش و امنیت واقعی اورسالم هنگامی آغاز شد که در سال پانزده هجری(636م) نیرو های مسلمان پس از فتح شام به سوی ایلیاء روی آوردندو چون قبله نخستین مسلمانان در آنجا قرار داشت و این شهر ار نظر آنان مقدسی بود مدت چهار ماه به محاصره آن ادامه دادند تا بدون خونریزی شهر را تحویل بگیرند. مردم شهر که از رسیدن کمک رومیها مایوس گشتند پیشنهاد نمودند که شهر را به شخص خلیفه تحویل دهند و مسلمانان شرط راپذیرفتند و خلیفه دوم از مدینه به ایلیا یا اورسالم آمد و ضمن ملاقات با اسقفها و رهبران مذهبی عهدنامه ای به شهر زیر نوشته و امضا کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم, این امان نامه ایست که عمر بنده خداوند پیشوای مسلمانان به مردم ایلیاء داده است به جان و مال و کلیسا و صلیب و مریض و سالم و همه افراد آن امان می دهد و اجازه نمیدهد که کلیساهای آنان را اشغال کنند و آنها را ویران سازند و چیزی از آن ها را کم کنند.
همچنین امان می دهد که کسی با صلیب و دارایی آنان کاری نداشته باشد و آنان در مسائل مذهبی آزاد باشند و به کسی آزار نرسد و ایشان هم احدی از یهودیان را در ایلیاء سکونت ندهند. بر مردم ایلیاء است که مانند مردم جاهای دیگر(جزیره) مالیات سرانه برای اداره امور خودشان بپردازند و دزدها و رومی ها را از آنجا بیرون کنند.و هر کس بخواهد از آنجا بیرون رود در امان است و اگر بخواهد در همان جا ساکن گردد آزاد است ولی باید مانند سایر مردم جزیه بپردازد... و هرکس بخواهد با رومیها برود و یا نزد کسان خود برگردد آزاد است و از آنها تا برداشت محصول چیزی دریافت نمی شود.
آنچه که در این امان نامه است پیمان خدا و ذمه پیامبر او و ذمه پیشوایان و مردم مسلمان است تا هنگامیکه مالیات خود را می پردازند. در سال 15 هجری نوشته شد.(تاریخ طبری ج 3 ص 609).
پس از امضاء قرارداد تسلیم شهر مسلمانان همراه رهبران مسیحی وارد شهر شدند و به زیارت کلیسای قیامت رفتند و چون وقت نمکاز رسید اسقف بزرگ پیشنهاد کرد که خلیفه در کلیسا نماز بگذارد, ولی او نپذیرفت و ترسید که پس از اقامه نماز مسلمانان کلیسا را به مسجد تبدیل سازند و این بر خلاف مواد قرار داد بود.
خلیفه و مسلمانان بیرون آمده و به سوی صخره ای رفتند که گویا روزگاری هیکل سلیمان د رآنجا قرار داشت و قبل از میلاد مسیح و پس از حمله پادشاهان به ویرانه ای تبدیل شده بود, خلیفه و مسلمانان به پاک کردن آن مکان پرداختند و سپس نماز گذاردند و بعدها مسجدی درآنجا بنا شد و مسجد الصخره نام گرفت.
بدین ترتیب روشن می گردد که اورسالم توسط کنعانیان و یبوسیان عرب ساخته شده و بنای آن کوچکترین ربطی به قوم یهود ندارد و ساکنان بومی آنجا با همه جنایاتی که قوم بنی اسرائیل بر ضد آنان مرتکب شد همیشه کوشیدند که در آنجا به زندگی خود ادامه دهند و حتی عهد نامه مسلمانان با مردم آن شهر نشان می دهد که در اوایل ظهور اسلام هم اکثریت مردم آن شهر را یبوسیها و کنعانیان که مسیحی شده بودند تشکیل می دادندو همانها بودندکه پیشنهاد کردند خروج یهودیان از آنجا در قرارداد تسلیم شهر به مسلمانان گنجانیده شود.
با این سابقه تاریخی معلوم نیست که قوم ویژه خداوندو فرزندان ناخلف داود روی چه منطق و دلیلی فلسطین و بیت المقدس را ملک خود می دانند.
منبع : برگرفته از کتاب تاریخ بیت المقدس
و
مسئله فلسطین
...به روی نیزه ها گل کرد خورشید
بازهم روز وداع یاران فرارسیده و کاروان عشق عازم مسیری است که کمترین رنجش اسیری است و باز امان از دل زینب که باید داغ تمام تاریخ را یک تنه بر دوش کشد زیرا که رفتن حسین – علیه السلام – یعنی ماندن زینب و حال نوبت اواست که کار زینبی بکند و سپاه یتیمانش – علی وار – به قلب تزویر حمله برد و علی بن حسین – علیه السلام – که می بایست به فریاد درد آلودش قفل سنگین وجدان های خفته و هیبت پوشالی کاخ ظالمان خودکامه را درهم شکند...آری
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
اربعین حسینی را به تمام شیعیان تسلیت می گویم.
التماس دعا.
یکشنبه 5/11/1386 روز بزرگداشت خواجه نصرالدین طوسی و روز مهندس
این روز را به دوستان و همکلاسیهای عزیزم که مهندسین آینده ایران زمین هستند تبریک می گویم.
مهار جنگ و باز گرداندن آرامش برای پیریزی هر تمدنی لازم است که خواجه نصرالدین طوسی برای انجام این کار سیاستهایی بکار گرفته بود و شروع به پیریزی بنای تمدن عظیمینمود که تاریخ از آن بهرههای فراوانی برده است.
نشانههای تمدن
ـ رفتن به دربار هلاکو خان و مهار جنگ و خونریزی و برگرداندن آرامش
ـ احترام و تکریم علماء و دانشمندان
ـ تأمین هزینه زندگی دانشمندان از طریق موقوفات و ساخت اولین کوی دانشمندان وابسته بهرصدخانه مراغه
ـ دعوت دانشمندان و صاحبنظران از دیگر بلاد به مراغه
ـ تأسیس رصدخانه مراغه و یا به تعبیری دانشگاه مراغه
ـ جمعآوری و خریداری کتب و تأسیس کتابخانه
یکی از عوامل تمدن و ابزار رشد و ترقی، علماء و دانشمندان میباشند که خواجه نصیرالدینطوسی از این عامل بخوبی استفاده کرد. در حقیقت خواجه نصیرالدین طوسی در زمان خودشتمدنی بنا نهاد که میتوان گفت عالیترین بنای تمدن بوده است که امروزه ما نیز بخشی از تمدنرا وامدار و مدیون افکار و آثار و خدمات آن نابغه اسلامی هستیم.
برای آگاهی یافتن از چگونگی راهیابی خواجه به دربار هلاکوخان ادامه مطلب را بخوانید.
در فوتبال ما اتفاقهایی می افتد که در هیج جای دنیا چنین نیست اگر شخصی این اتفاقهارا جمع آوری کند وبه چاپ برساند به نظرمن اون کتاب تبدیل به پر خواننده ترین و خنده دار ترین کتاب سال می شود.
تا 90% مذاکرات پیش رفته.
سازمان تربیت بدنی: ما مربی پروازی نمی خواهیم.
کلمنته در ایران می ماند و زندگی میکند این شرط برای ما هم مهم بوده.
چند روز دیگه کلمنته به تهران می آید.
ما شرایط جدیدمون اعلام کردیم
کلمنته تا چند روز دیگه جواب می دهد.
کلمنته جواب کاملا منفی نداده .
کلمنته جواب منفی داده.
ما به فکر گزینه های دیگری هستیم و به گزینه ایرانی هم فکر می کنیم.
نمی دونم این آقایون کی می خواهند از تجربه های خود در گذشته عبرت بگیرنند تا این بازی های مقدماتی هم تبدیل به تجربه نشود.
موسیقی وبلاگ
اشتراک در وبلاگ
موسیقی وبلاگ