قهرمانی پیروزی را به طرفداران این تیم تبریک می گویم.
خودم هم از اینکه قهرمان این لیگ پیروزی شد خوشحال شدم نه به خاطر اینکه طرفدار این تیم بودم بلکه به خاطر اینکه طرفدار مربی این تیم بودم. فردی خوش اخلاق مودب با ظرفیت که در هنگام شکست و پیروزی ژست خود را حفظ می کند .
طریقه ای در معرفت و در تربیت در بین مسلمین که پیروان آن پشمینه پوشی را به عنوان نشانه ترک ما سوی الله(آنچه غیر از خدا) شعار خویش کرده بودند و به همین سبب به نام صوفیه و متصوفه خوانده می شده اند. این طریقه در بین مسلمین از قرن دوم ه . ق. بیس و کم ظاهر شد اما تا قرن سوم که آغاز ظهور مذهب تصوف است از عناصر واقعی تصوف و اصلاحات و افکاری مانند عشق الهی, وحدت وجود, فنا وبقا و غیره که بعدها مدار تصوف گردید هنوز خبری نبود و اگر بود به صورت پخته ی قرنهای بعد نبود ولی در این قرن خاصه از زمان رابعه عدویه زمینه ی غالب این مطالب فراهم گردید. در قرون سوم و چهارم تصوف رونق تمام یافت و تدریجا علاوه بر سازمان یافتن جنبه ی علمی آن مخصوصا در قرون تالی (هفتم و هشتم هجری قمری) به صورت یک منظومه ی نظری عرفانی و آمیخته با فلسفه و کلام و تا حدی مبتنی بر فکر اتحاد و وحدت وجود و عسق به خدا و امکان اتصال مستقیم به وی در آمد.
در باب اشتقاق لفظ صوفی - که بعدها توسعا بر تارکان دنیا و زهادی که حتی قبل از پیدایش اصطلاح تصوف در بین مسلمین می زیسته اند نیز اطلاق شد – اقوال مختلف است (ازجمله انتساب صوفیه به اهل صفه) ولی ظاهرا صحیح این است که صوفی منسوب است به صوف و نسبت این طبقه به صوف به مناسبت جامه ش پشمی خشنی است که بر تن می کرده اند. در واقع صوفی مطابق پشمینه پوش پارسی است. و متصوفه خودشان را اهل حق هم می خوانند.
تصوف بیش از هزار سال است که در مشرق زمین در ممالک اسلامی و بالاخص در ایزان رواج زیادی داشته است و بسیاری از حکما و شعرا و ادبای ایران با این طریقه آشنایی داشته اند و مخصوصا تاریخ ادبی ایران از قرن پنجم هجری قمری با تصوف آمیختگی خاصی پیدا کرده است و از آن به بعد کلام خیلی از شعرای ایران خواه آنان که عملا در سلک صوفیه وارد بوده اند و خواه آنها که اصطلاحات تصوف را در شعر و ادب به کار می برده اند کمابیش رنگی از تصوف داشته است.
در باب منشا تصوف و منابع آن آرا مختلف است و ظاهرا حقیقت این است که تصوف در آغاز جنبه ی اسلامی داست و بعدا عناصر خارجی از منابع مختلف وارد آن گردید, اگر چه به زعم صوفیه , تصوف منبعی جز صفای قلب و کشف و شهود و مواهب الهی نداشته است. در هر حال ظاهرا تحت تاثیر آیات مکی و سوره هایی که متضمن وعید (تهدید) و انذار(تنبیه) و تخویف (ترساندن) بوده است, در بین مسلمین فکر خشیت (ترس) پدید آمده و آنهارا به سمت ترک دنیا و اختیار زهد کشانیدعه است که پیغمبر آنان را از افراط در این کار منع می کرد و لیکن بعدا – مخصوصا پس از آنکه غنایم و افیاء (فیء) که از توسعه فتوح اسلام در خارج از جزیره العرب حاصل می شد به مدینه آمد و درتوزیع ثروت و مکنت عرب اختلاف و تفاوت به وجود آورد- عده ای از زهادمسلمین توجه به زهد و تقشف (به مقدار اندک از خوراک و پوشاک اکتفا کردن) را به عنوان اعتراض بر وضع اجتماعی آن زمان اظهار کردند. در قرون بعد وجود بعضی آیات و احادیث(مثلا بقره109 , ق 15) نیز مورد استناد صوفیه – که مبادی خود را بر تعالیم قرآن و سیرت پیغمبر متکی می شمردند- واقع شده و بدین گونه در بین مآخذ اصلی تصوف اسلامی قرآن و حدیث را نمی توان نادیده گرفت.
اما منابع خارجی تصوف اسلامی که تدریجا و در طی قرون به سبب ورود اتباع مذاهب و ادیان و فرقه های مختلف اهل کتاب و نفوذ بقایایی از عقاید آنها در محافل صوفیه وارد و مقبول شده است. عبارت از دیانت مسیحی و اعمال رهبانان , افکار ایرانی و هندی و بودایی و گئوسیان(منسوب به مکتب ثنویت که در قرن دوم م. در روم خیلی رواج داشته) و مانویان و فلسفه نو افلاطونی.
اشتغال دایم به سیاحت , اختیار پشمینه پوشی و ترک تاهل ظاهرا تا حدی به تقلید از رفتار بعضی از راهبان- که در عراق و شام تعداد نسبتا زیادی ازآنها درآن ازمنه وجود داشت- در بین متصوفه رایج گشته است. زندگی در خانقاه نیز تا اندازه ای تقلید از مسیحیان و راهبان است. در قرون اولیه اسلامی, بلخ- که مدتهای مدیدی از مراکز مهم دین بودایی بود- و اطراف آن از مراکز مهم تصوف گردید, و صوفیان خراسان در تهور فکری و آزادمنشی پیشرو سایر صوفیان به شمار می رفته اند و عقیده ی فناء فی الله – که تا اندازه ای شبیه افکار مذاهب هندی است(نیروانا)-تا حدی به دست صوفیان خراسانی از قبیل با یزید بسطامی و ابو سعید ابو الخیر و امثال آنها ترویج می شده است , و حتی گفته شده است که سرگذشت ابراهیم ادهم را صوفیان قرن دوم ه.ق مطابق آنچه از شرح حال بودا شنیده بودند ساخته و پرداخته اند. از جمله شباهت های نزدیک بین بودائیان و متصوفه ترتیب مقامات است. انتشار فلسفه نو افلاطونی نیز در بین مسلمانان در تحول تصوف و پیدایش و بسط نظری تاثیر فراوان داشت.
تصوف اسلامی غالبا در سه صورت در طی تاریخ تجلی می کند:
1- تمسک به شریعت و اجتناب از ترک ضروریات شرعی.
2- عدم تقید به حدود و قیود شریعت و اتکا به ذوق و شهود قلبی و روحانی.
3- جمع بین این دو صورت و رعایت اعتدال در پیروی از شریعت و جست و جوی حقیقت .
مشاهیر صوفیه ای که به صورت اول از تصوف منسوبند حارث محاسبی, ابوالقاسم قشیری, عبدالقادر جیلانی, خواجه عبدالله انصاری و شهاب الدین سهروردی (صاحب عوارف المعارف) هستند.
از کسانی که به صورت دوم انتساب دارند بایزید بسطامی, حسین بن منصور حلاج, محیی الدین ابن العربی و صوفیه ی فرقه ی ملامتیه .
و از پیروان صورت سوم ابو سعید ابو الخیر, عطار و جلال الدین رومی را می توان نام برد. هریک از طبقات مذکور بر حسب امری که آن را مدار تربیت خویش کردند شیوه ای بیش و کم خاص در امر تربیت پیش گرفتند و لیکن در باب ضرورت پیروی مرید از مراد همه ی طبقات صوفیه با وجود اختلاف در آداب جزئی همواره اتفاق نظر داشتند.
در ایران از اوایل عهد سلاجقه , صوفیه مورد توجه عامه و بزرگان واقع شده اند و مخصوصا ظهور محمد غزالی از اسباب مزید توجه عامه به مشایخ صوفیه شد. از مشاهیر صوفیه در قرون پنجم و ششم سلمی , امام ابوالقاسم قشیری , ابوسعید ابوالخیر , شیخ احمد جامی , احمد غزالی, عین القضاه همدانی و مجدالدین بغدادی را می توان نام برد. در عهد مغول و دوره ی بلافاصله قبل از آن از مشاهیر صوفیه ی ایران , نجم الدین کبری, نجم الدین دایه و قطب الدین حیدر را می توان نام برد. در عهد تیموریان نیز بعضی لز مشایخ صوفیه مشهور و مورد توجه بوده اند و از آن جمله اند: علاء الدوله ی سمنانی , عبدالرزاق کاشانی و شاه نعمت الله ولی. از اکثر صوفیه ی ایران آثار منظوم و منثور باقی مانده است و ادب صوفیه در تاریخ ادبیات ایران رنگ و شکل خاصی دارد.
مقارن قرن هفتم تصوف در آسیای صغیر نشر و بسط یافت و کسانی مانند صدرالدین قونیوی و جلال الدین رومی و امثال آنها این طریقه را در آنجا رواج دادند و بعدها بکتاشیه مانند مولویه در آسیای صغیر شهرت و نفوذ تمام کسب کردند در هند نیز مقارن همین ادوار کسانی مانند نظامالدیناولیا و بهاءالدین زکریا می زیسته اند.
از عهد صفویه تصوف در ایران رو به انحطاط گذاشت و با رواج مذهب شیعه و قوت فقها و علمای این مذهب مشایخ صوفیه نفوذ و قدرت خود را از دست دادند و علمای شیعه در طعن و قدح (طعنه زدن) مشایخ صوفیه کتب و فتواها نوشتند. در اواخر عهد صفویه تا اوایل قاجاریه بعضی از مشایخ صوفیه که احیانا از هند به ایران می آمدند مورد طعن و نفرت شدید عامه و قدح و تکفیر خاصه واقع می شدند و از آن جمله شید معصومعلی شاه دکنی و نور علیشاه اصفهانی را می توان ذکر کرد که اولی به فتوی و تحریک آقا محمد علی کرمانشاهی معروف به وحید بهبانی و مشهور به صوفی کش به قتل رسید. در دوره ی محمد شاه قاجار مخصوصا به علت نفوذ حاج میرزا آقاسی که خود صوفی و مرید مولا فخرالدین عبدالصمد همدانی بود دوباره بساط تصوف در ایران رونقی یافت و در دوره ی ناصرالدین شاه از مشایخ صوفیه نام حاج میرزا حسن صفی علیشاه مخصوصا شهرت تمام یافت که خانقاه صفی علیشاه به وسیله یوی در تهران تاسیس شد و بعد از وفات او انجمن اخوت از آن منشعب گردید.
از بزرگان و مشایخ صوفیه علاوه بر آنهایی که قبلا نامشان گذشت اینان را می توان نام برد:
ابن فارض, ابو الحسن خرقانی, ابو نصر سراج, ابونعیم , برهان الدین ترمذی, عین اقضات همدانی, مالک دینار, معروف کرخی , هجویری.
دانشگاه به من خیلی دور است و برای رفتن به آنجا باید دوسری ماشین سوار شوم.یک هفته ای هست به علت خیابان کشی و ساختن شبستانهایی برای حرم ماشینهای منتهی به بازار (مرکز شهر) را برداشتن و تمام ماشینها در پشت حرم نگه می دارند و باید تا بازار را پیاده بری. امروز (یکشنبه) با اینکه کلاس نداشتم برای کاری که با رئیس دانشگاه داشتم رفتم دانشگاه . حرم که پیاده شدم از هر جایی زدم برم دیدم به بن بست و دیوار برخورد می کنم کلی راه اضافه برای سوار شدن ماشین بعدی رفتم وقتی رسیدم دیدم اون خیابانی که باید ماشین سوار بشم بسته اند سوال پرسیدم که کجا باید سوار ماشین بشیم کسی نمی دونست گفتن ما هم دنبال ماشینیم. بالاخره از خیابان بعدی ماشین گرفتم ترافیک سنگینی به علت بسته شدن خیابانها حکم فرما بود و مردم سردرگم بودند نمی دونستند کجا باید سوار ماشین بشن . از یک طرف سر و صدای خراب کردن خیابانها از طرف دیگر صدای بوق ماشینها و گرمای شدید آدم را دیوونه می کرد. خسته و کوفته رسیدم دانشگاه . یکسره رفتم اتاق رئیس دیدم بسته هست رفتم آموزش گفت ایشون یکشنبه ها نمی آیند دانشگاه وای می خواستم فریاد بزنم . وقتی دیدم کاری از پیش نبردم تصمیم گرفتم برم فنی حرفه ای تا مدرک دوره ی Tcp/Ip را بگیرم و هم برای دوره ی رشته ی دیگری اسم نویسی کنم. فنی حرفه ای هم توی یک خیابان دیگه ای بود ولی رفتم مسئول آنجا هم بهم گفت 2شنبه و 5 شنبه ها مدرک میدیم و اسم نویسی هم امروز نداریم.
پی نوشت:
1- امید وارم این پروژه مثل پروژه خیابان عماریاسر نشود و درمدت مقرر تمام بشود. راه مردم خیلی دور شده و هوا هم خیلی گرم می باشد و پیاده روی واقعا مشکل هست . البته در این مسیرهای بسته شده شهرداری اتوبوس رایگان گذاشته ولی اگر شانست گفت و بهش رسیدی خوبه وگرنه باید کلی راه و پیاده بری.
اهورا مزدا را زرتشت خدای ازلی و ابدی خردمند و بصیر و قادر و علیم می داند که چون خواست جهان را بیافریند ابتدا روحی جاوید و مطلق ساخت بنام "وهومن" یعنی منش ذهن فکر و اندیشه ی نیک و بعد "وهومن" تمام پدیده های عالم را آفرید.
انگرمئی نو و سپنتامئی نو
1- بهمن : "به" معناب خوب و خیر, "من" به معنای منش یعنی فرشته ای با منش خیر.
2- اردیبهشت: فرشته راستی و عدالت.
3- شهریور یا به اصطلاح خودشان یزدان : فرشته قدرت.
4- خرتات : برخورداری و کامیاب و موفقیت و عافیت.
5- اسپندارمد : سپند به معنای مقدس است , آنچنان که یکی از صفات زرتشت هم "سپند من" است یعنی دارای منش سپند (مقدس اسپندارمد همان "اسفند" است و یزدان برکت و عشق و محبت).
6- مرداد یا امرتات : یزدان خلود و جاودانگی.
این شش "امشاسپند" در تحت رهبری "سپنتامئی نو" گروه هفت نفری را تشکیل می دهند که مجری اراده ی "اهورا مزدا" هستند و در مبارزه با شر و یاری انسانهایی که راه "اهورامزدا" را می پیمایند.
در برابر اینها شش فرشته شر اگر بشود ملک عذاب نامید همراه "انگرمئی نو" گروه هفت نفری روح خبیث را تشکیل می دهند.
"سپنتامئی نو" و "انگرمئی نو" و یارانش در دو سوی هستی صفوف خیر و شر را آراسته اند و انسان در این میانه مخیر است که هر صفی را که بخواهد اختیار کند.
اثر: دکتر علی شریعتی
در راستای اتفاق های عجیب و غریب و تا حدی خنده دار که در فوتبال ما می افتد دیروز با خبر شدیم که باشگاه استقلال بازیکنان خود را به خاطر بازی خوبشون (که منجر به باخت استقلال شد) نفری 300000 تومان تشویق کرد. فیروز کریمی که فوق لیسانس روانشناسی دارد در نیم فصل اول از روش تنبیه (دواندن بازیکنان بعد از بازی) استفاده کرد , نتیجه ای نگرفت و حالا دارد از روش تشویق استفاده می کند بلکه نتیجه ای بگیرد .
نمی دونم اگر باشگاه استقلال یک باشگاه خصوصی بود و وابسته به دولت نبود آن وقت آقای مدیر عامل اینقدر دست و دلباز عمل می کرد و بازیکنان خودش را به خاطر باخت های پی در پی تشویق می کرد یا نه !!!؟؟
بهتر نیست به جای اینکه خودتان و طرفدارانتان را گول بزنید و همه مشکلات را گردن بدشانسی بیندازید کمی واقع بینانه عمل کنید و به جای بیان اهداف غیر قابل دسترس و شعارهای توخالی (قهرمانی در نیم فصل دوم) به فکر حل مشکل (ضعف دفاع و گل نزدن مهاجم ها) باشید .
موسیقی وبلاگ
اشتراک در وبلاگ
موسیقی وبلاگ