طریقه ای در معرفت و در تربیت در بین مسلمین که پیروان آن پشمینه پوشی را به عنوان نشانه ترک ما سوی الله(آنچه غیر از خدا) شعار خویش کرده بودند و به همین سبب به نام صوفیه و متصوفه خوانده می شده اند. این طریقه در بین مسلمین از قرن دوم ه . ق. بیس و کم ظاهر شد اما تا قرن سوم که آغاز ظهور مذهب تصوف است از عناصر واقعی تصوف و اصلاحات و افکاری مانند عشق الهی, وحدت وجود, فنا وبقا و غیره که بعدها مدار تصوف گردید هنوز خبری نبود و اگر بود به صورت پخته ی قرنهای بعد نبود ولی در این قرن خاصه از زمان رابعه عدویه زمینه ی غالب این مطالب فراهم گردید. در قرون سوم و چهارم تصوف رونق تمام یافت و تدریجا علاوه بر سازمان یافتن جنبه ی علمی آن مخصوصا در قرون تالی (هفتم و هشتم هجری قمری) به صورت یک منظومه ی نظری عرفانی و آمیخته با فلسفه و کلام و تا حدی مبتنی بر فکر اتحاد و وحدت وجود و عسق به خدا و امکان اتصال مستقیم به وی در آمد.
در باب اشتقاق لفظ صوفی - که بعدها توسعا بر تارکان دنیا و زهادی که حتی قبل از پیدایش اصطلاح تصوف در بین مسلمین می زیسته اند نیز اطلاق شد – اقوال مختلف است (ازجمله انتساب صوفیه به اهل صفه) ولی ظاهرا صحیح این است که صوفی منسوب است به صوف و نسبت این طبقه به صوف به مناسبت جامه ش پشمی خشنی است که بر تن می کرده اند. در واقع صوفی مطابق پشمینه پوش پارسی است. و متصوفه خودشان را اهل حق هم می خوانند.
تصوف بیش از هزار سال است که در مشرق زمین در ممالک اسلامی و بالاخص در ایزان رواج زیادی داشته است و بسیاری از حکما و شعرا و ادبای ایران با این طریقه آشنایی داشته اند و مخصوصا تاریخ ادبی ایران از قرن پنجم هجری قمری با تصوف آمیختگی خاصی پیدا کرده است و از آن به بعد کلام خیلی از شعرای ایران خواه آنان که عملا در سلک صوفیه وارد بوده اند و خواه آنها که اصطلاحات تصوف را در شعر و ادب به کار می برده اند کمابیش رنگی از تصوف داشته است.
در باب منشا تصوف و منابع آن آرا مختلف است و ظاهرا حقیقت این است که تصوف در آغاز جنبه ی اسلامی داست و بعدا عناصر خارجی از منابع مختلف وارد آن گردید, اگر چه به زعم صوفیه , تصوف منبعی جز صفای قلب و کشف و شهود و مواهب الهی نداشته است. در هر حال ظاهرا تحت تاثیر آیات مکی و سوره هایی که متضمن وعید (تهدید) و انذار(تنبیه) و تخویف (ترساندن) بوده است, در بین مسلمین فکر خشیت (ترس) پدید آمده و آنهارا به سمت ترک دنیا و اختیار زهد کشانیدعه است که پیغمبر آنان را از افراط در این کار منع می کرد و لیکن بعدا – مخصوصا پس از آنکه غنایم و افیاء (فیء) که از توسعه فتوح اسلام در خارج از جزیره العرب حاصل می شد به مدینه آمد و درتوزیع ثروت و مکنت عرب اختلاف و تفاوت به وجود آورد- عده ای از زهادمسلمین توجه به زهد و تقشف (به مقدار اندک از خوراک و پوشاک اکتفا کردن) را به عنوان اعتراض بر وضع اجتماعی آن زمان اظهار کردند. در قرون بعد وجود بعضی آیات و احادیث(مثلا بقره109 , ق 15) نیز مورد استناد صوفیه – که مبادی خود را بر تعالیم قرآن و سیرت پیغمبر متکی می شمردند- واقع شده و بدین گونه در بین مآخذ اصلی تصوف اسلامی قرآن و حدیث را نمی توان نادیده گرفت.
اما منابع خارجی تصوف اسلامی که تدریجا و در طی قرون به سبب ورود اتباع مذاهب و ادیان و فرقه های مختلف اهل کتاب و نفوذ بقایایی از عقاید آنها در محافل صوفیه وارد و مقبول شده است. عبارت از دیانت مسیحی و اعمال رهبانان , افکار ایرانی و هندی و بودایی و گئوسیان(منسوب به مکتب ثنویت که در قرن دوم م. در روم خیلی رواج داشته) و مانویان و فلسفه نو افلاطونی.
اشتغال دایم به سیاحت , اختیار پشمینه پوشی و ترک تاهل ظاهرا تا حدی به تقلید از رفتار بعضی از راهبان- که در عراق و شام تعداد نسبتا زیادی ازآنها درآن ازمنه وجود داشت- در بین متصوفه رایج گشته است. زندگی در خانقاه نیز تا اندازه ای تقلید از مسیحیان و راهبان است. در قرون اولیه اسلامی, بلخ- که مدتهای مدیدی از مراکز مهم دین بودایی بود- و اطراف آن از مراکز مهم تصوف گردید, و صوفیان خراسان در تهور فکری و آزادمنشی پیشرو سایر صوفیان به شمار می رفته اند و عقیده ی فناء فی الله – که تا اندازه ای شبیه افکار مذاهب هندی است(نیروانا)-تا حدی به دست صوفیان خراسانی از قبیل با یزید بسطامی و ابو سعید ابو الخیر و امثال آنها ترویج می شده است , و حتی گفته شده است که سرگذشت ابراهیم ادهم را صوفیان قرن دوم ه.ق مطابق آنچه از شرح حال بودا شنیده بودند ساخته و پرداخته اند. از جمله شباهت های نزدیک بین بودائیان و متصوفه ترتیب مقامات است. انتشار فلسفه نو افلاطونی نیز در بین مسلمانان در تحول تصوف و پیدایش و بسط نظری تاثیر فراوان داشت.
تصوف اسلامی غالبا در سه صورت در طی تاریخ تجلی می کند:
1- تمسک به شریعت و اجتناب از ترک ضروریات شرعی.
2- عدم تقید به حدود و قیود شریعت و اتکا به ذوق و شهود قلبی و روحانی.
3- جمع بین این دو صورت و رعایت اعتدال در پیروی از شریعت و جست و جوی حقیقت .
مشاهیر صوفیه ای که به صورت اول از تصوف منسوبند حارث محاسبی, ابوالقاسم قشیری, عبدالقادر جیلانی, خواجه عبدالله انصاری و شهاب الدین سهروردی (صاحب عوارف المعارف) هستند.
از کسانی که به صورت دوم انتساب دارند بایزید بسطامی, حسین بن منصور حلاج, محیی الدین ابن العربی و صوفیه ی فرقه ی ملامتیه .
و از پیروان صورت سوم ابو سعید ابو الخیر, عطار و جلال الدین رومی را می توان نام برد. هریک از طبقات مذکور بر حسب امری که آن را مدار تربیت خویش کردند شیوه ای بیش و کم خاص در امر تربیت پیش گرفتند و لیکن در باب ضرورت پیروی مرید از مراد همه ی طبقات صوفیه با وجود اختلاف در آداب جزئی همواره اتفاق نظر داشتند.
در ایران از اوایل عهد سلاجقه , صوفیه مورد توجه عامه و بزرگان واقع شده اند و مخصوصا ظهور محمد غزالی از اسباب مزید توجه عامه به مشایخ صوفیه شد. از مشاهیر صوفیه در قرون پنجم و ششم سلمی , امام ابوالقاسم قشیری , ابوسعید ابوالخیر , شیخ احمد جامی , احمد غزالی, عین القضاه همدانی و مجدالدین بغدادی را می توان نام برد. در عهد مغول و دوره ی بلافاصله قبل از آن از مشاهیر صوفیه ی ایران , نجم الدین کبری, نجم الدین دایه و قطب الدین حیدر را می توان نام برد. در عهد تیموریان نیز بعضی لز مشایخ صوفیه مشهور و مورد توجه بوده اند و از آن جمله اند: علاء الدوله ی سمنانی , عبدالرزاق کاشانی و شاه نعمت الله ولی. از اکثر صوفیه ی ایران آثار منظوم و منثور باقی مانده است و ادب صوفیه در تاریخ ادبیات ایران رنگ و شکل خاصی دارد.
مقارن قرن هفتم تصوف در آسیای صغیر نشر و بسط یافت و کسانی مانند صدرالدین قونیوی و جلال الدین رومی و امثال آنها این طریقه را در آنجا رواج دادند و بعدها بکتاشیه مانند مولویه در آسیای صغیر شهرت و نفوذ تمام کسب کردند در هند نیز مقارن همین ادوار کسانی مانند نظامالدیناولیا و بهاءالدین زکریا می زیسته اند.
از عهد صفویه تصوف در ایران رو به انحطاط گذاشت و با رواج مذهب شیعه و قوت فقها و علمای این مذهب مشایخ صوفیه نفوذ و قدرت خود را از دست دادند و علمای شیعه در طعن و قدح (طعنه زدن) مشایخ صوفیه کتب و فتواها نوشتند. در اواخر عهد صفویه تا اوایل قاجاریه بعضی از مشایخ صوفیه که احیانا از هند به ایران می آمدند مورد طعن و نفرت شدید عامه و قدح و تکفیر خاصه واقع می شدند و از آن جمله شید معصومعلی شاه دکنی و نور علیشاه اصفهانی را می توان ذکر کرد که اولی به فتوی و تحریک آقا محمد علی کرمانشاهی معروف به وحید بهبانی و مشهور به صوفی کش به قتل رسید. در دوره ی محمد شاه قاجار مخصوصا به علت نفوذ حاج میرزا آقاسی که خود صوفی و مرید مولا فخرالدین عبدالصمد همدانی بود دوباره بساط تصوف در ایران رونقی یافت و در دوره ی ناصرالدین شاه از مشایخ صوفیه نام حاج میرزا حسن صفی علیشاه مخصوصا شهرت تمام یافت که خانقاه صفی علیشاه به وسیله یوی در تهران تاسیس شد و بعد از وفات او انجمن اخوت از آن منشعب گردید.
از بزرگان و مشایخ صوفیه علاوه بر آنهایی که قبلا نامشان گذشت اینان را می توان نام برد:
ابن فارض, ابو الحسن خرقانی, ابو نصر سراج, ابونعیم , برهان الدین ترمذی, عین اقضات همدانی, مالک دینار, معروف کرخی , هجویری.
موسیقی وبلاگ
اشتراک در وبلاگ
موسیقی وبلاگ